شوم تن. [ ت َ ] ( ص مرکب )بدیمن و منحوس و مکروه. ( ناظم الاطباء ) : که در کار این کودک شوم تن هشیوار با من یکی رای زن.فردوسی.تهمتن بدو گفت کای شوم تن چه پرسی تو نامم در این انجمن.فردوسی.بدشگون.( از ناظم الاطباء ).