از این چاه برشو به شولان دانش
به یک سو شو از جوی و از جر عصیان.
ناصرخسرو.
این کلمه در شعر «به سولان » است با سین مهمله ، تلفظی از سَوَلان ، کوه معروف آذربایجان. ( یادداشت مؤلف ). || چوبی سرکج که بدان دلو به چاه فروبرند و برآرند آب کشی را. ( یادداشت به خط مؤلف ). || شاخه راست. ترکه راست. ترکه راست و خوش اندام. عسلوج. عسلوجة. ( یادداشت مؤلف ).شولان. [ ش َ وَ ] ( ع مص ) شَول. ( منتهی الارب ). رجوع به شَول شود.