شولات

لغت نامه دهخدا

شولات. ( اِ مرکب ) لات شول. شلات. شلاته. لات شل. گل و لات کاریزها. در اصطلاح مقنی ها ظاهراً آب به گل بسیار آلوده. ( از یادداشت مؤلف ).

گویش مازنی

/shoolaat/ باتلاق

پیشنهاد کاربران

در اصطلاح مقنی
وقتی گل خیلی نرم است بطوری که هنگام حفاری حرکت می کند و ادامه حفاری رابسیار سخت می کند.

بپرس