شوقب

لغت نامه دهخدا

شوقب. [ ش َ ق َ ] ( ع ص ) درازبالا. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). مرد دراز. ( مهذب الاسماء ). مرد درازبالا. ( ناظم الاطباء ). || سُم ِفراخ. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) دو چوب پالان که بدان رسن آویزند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). یکی از دو چوب پالان که بدان رسن آویزند. ج ، شواقب. ( ناظم الاطباء ).

شوقب. [ ش َ ق َ ] ( اِخ ) جایگاهی است در بادیه. ( از معجم البلدان ).

پیشنهاد کاربران

بپرس