شوغ


معنی انگلیسی:
callus

لغت نامه دهخدا

شوغ. ( اِ ) شغه. سنگین شدن دست و پای بود و آن را به ترکی ایشتی ( ؟ ) گویند. ( فرهنگ اسدی ). آن گوشت باشد که در دست و پای سخت شده باشد چون چرم. ( فرهنگ اسدی ). ستبری باشد در پوست. ( نسخه دیگر اسدی ). آن پوست بود که بر تن مردم سخت شده باشد از کار کردن برنج و شغه نیز گویند. ( حاشیه فرهنگ اسدی ). شوخ. ( انجمن آرا ) ( از آنندراج ). پینه دست و پا که از کار کردن یا از تردد بهم رسیده باشد ودر نسخه شمس فخری شغه نیز به این معنی است. ( از ادات الفضلاء ). پینه. شغ. پینه و آبله را گویند که بر دست و پا بسبب کار کردن و راه رفتن به هم رسد. ( برهان ). پوست اندام آدمی که بسبب کثرت کار سخت شود و آن راپینه نیز خوانند. ( فرهنگ جهانگیری ). آن پوست که بر تن سخت شده باشد از کار کردن و درد نکند و آن را شغه نیز گویند. ( صحاح الفرس ). پوست سختی باشد که بر اندام پدید آید از غایت کار کردن یا از رفتن پیاده پا سطبر شود و بر دست و پای شتر باشد. ( اوبهی ). پینه یعنی ستبری که بر دست و پای و پیشانی آدمی و زانوی شتر و جز آن بندد از فرط کار و سایش. ( یادداشت مؤلف ). ورجوع به شوخ و مترادفات دیگر کلمه شود :
بسته کف دست و کف پای شوغ
پشت فروخفته چو پشت شمن.
کسائی.
|| چرکی که بر بدن و جامه نشیند. || ( ص ) شوخ ، که بی شرم وبی حیا و بی باک باشد. ( برهان ). شوخ و گستاخ و بی حیا و بی شرم. ( ناظم الاطباء ). رجوع به شوخ و معانی آن شود.

فرهنگ فارسی

۱ - ( اسم ) چرک که بر بدن نشیند شوخ . ۲ - ( صفت ) بی شرم بی حیا .

فرهنگ معین

(اِ. ) پینه و آبله ای که در کف دست به علت کار زیاد و در کف پا به علت زیاد راه رفتن به وجود می آید.
(اِ. ) نک شوخ .

فرهنگ عمید

۱. پوست سخت و ستبر که در کف دست از کثرت کار کردن پیدا شود.
۲. پینه یا آبله ای که در پا از راه رفتن بسیار به هم رسد، شغه، شغر.

پیشنهاد کاربران

بپرس