شوشک

لغت نامه دهخدا

شوشک. [ شو ش َ ] ( اِ ) شاشک. ( از رشیدی ). ساز چهارتار را گویند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). رباب چهاررود. ( فرهنگ اسدی ). ربابی بود که چهارگه نوازند. ( اوبهی ). طنبور و رباب چهارتار. ( برهان ). تنبوره چارتاره است. ( جهانگیری ) :
گهی سماع زنی گاه بربط و گه چنگ
گهی چغانه و طنبور و شوشک و عنقا.
زینبی.
|| جانوری است شبیه به کبک اما از کبک کوچکتر باشد و آن را تیهو نیز خوانند. ( فرهنگ جهانگیری ) ( از برهان ) ( از رشیدی ). رجوع به تیهوشود.

شوشک. ( اِخ ) دهی از دهستان زیرکوه بخش قاین شهرستان بیرجند است و 114 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ربابی که دارای چهار رود باشد چهار تار .

فرهنگ عمید

= شاشک

دانشنامه عمومی

شوشک (خوسف). شوشک روستایی در دهستان براکوه بخش جلگه ماژان شهرستان خوسف استان خراسان جنوبی ایران است. بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۰ جمعیت این روستا کمتر از ۳ خانوار بوده است. [ ۱]
عکس شوشک (خوسف)

شوشک (زیرکوه). شوشک روستایی در دهستان زیرکوه بخش مرکزی شهرستان زیرکوه استان خراسان جنوبی ایران است. بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۰ جمعیت این روستا ۶۱ نفر ( در ۲۲ خانوار ) بوده است. [ ۱]
عکس شوشک (زیرکوه)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

شوشک : [اصطلاح موسیقی ] در دیوان فرخی نام سازی در موسیقی قدیم ایران آمده است .

بپرس