شوشمیر

لغت نامه دهخدا

شوشمیر.( اِ ) هل. ( یادداشت مؤلف ). قاقله صغیر است و گفته اند یونانی است. ( فهرست مخزن الادویه ). هیل و به عربی قاقله صغار و خیربوا خوانند. ( برهان ) ( آنندراج ). هیل باشد که به هندی آلاچی گویند. ( فرهنگ رشیدی ). بفارسی اسم قاقله صغیر و گفته اند یونانی است. ( فهرست مخزن الادویه ). خیربواست و هیل بواست و هان بوا و هال بوا نیز گویند و آن قاقله صغار است. ( اختیارات بدیعی ). || ارزن را گویند. ( جهانگیری ) :
خری که آبخورش زیر ناودان عصیر
علف عصاره بگنی و بخسم و شوشمیر .
سوزنی.
|| شمشیر. ( یادداشت مؤلف ).

پیشنهاد کاربران

بپرس