شوریده هش. [ دَ / دِ هَُ ]( ص مرکب ) شوریده عقل. شوریده مغز. معتوه. دارای شوریدگی هوش یا اختلال حواس. ( یادداشت مؤلف ) : برادرکش و بدتن و شاه کش بداندیش و بدنام و شوریده هش.فردوسی.بداندیش گرگین شوریده هش به یک سوی بیشه درآمد خمش.فردوسی.فژه گنده پیری است شوریده هش بداندیش فرزند و هم شوی کش.اسدی.