شوریدن حال ؛ برهم خوردن اوضاع. نابسامان شدن زندگی. منقلب و زیر و رو شدن روزگار. پریشان شدن احوال :
به ایام دارا بشورید حال
برون شد ز دنیا جهان دیده زال.
( بهمن نامه ایرانشاه بن ابی الخیر از مجمل التواریخ ) .
... [مشاهده متن کامل]
- || دگرگونه شدن حال کسی. مضطرب و پریشان شدن کسی :
ز هولم در آن جای تاریک و تنگ
بشورید حال و بگردید رنگ.
سعدی.
به ایام دارا بشورید حال
برون شد ز دنیا جهان دیده زال.
( بهمن نامه ایرانشاه بن ابی الخیر از مجمل التواریخ ) .
... [مشاهده متن کامل]
- || دگرگونه شدن حال کسی. مضطرب و پریشان شدن کسی :
ز هولم در آن جای تاریک و تنگ
بشورید حال و بگردید رنگ.
سعدی.