شورنده. [رَ دَ / دِ ] ( نف ) شوینده. شست وشودهنده. ( فرهنگ فارسی معین ). || تعمیددهنده. ( یادداشت مؤلف )( فرهنگ فارسی معین ) : به شما میگویم نیست در فرزندان آدمیان پیغمبر بزرگتر از یحیی شورنده. ( ترجمه دیاتسارون ص 90 ). آمدند پیش عیسی و گفتند شورنده ما را پیش تو فرستاد. ( ترجمه دیاتسارون ص 91 ).شورنده. [ رَ دَ / دِ ] ( نف ) پریشان شونده. منقلب. || انقلاب کننده. شورش کننده. || به هیجان آینده. ( فرهنگ فارسی معین ).
( اسم ) ۱ - شوینده شست و شو دهنده . ۲ - تعمید دهنده : آمدندش پیش عیسی ( شاگردان عیسی ) و باو گفتند که شورنده ما را پیش تو فرستاد . ( انجیل فارسی ۹٠ )