شورای دوم واتیکان ( به لاتین: Concilium Oecumenicum Vaticanum Secundum که به صورت غیررسمی با عنوان واتیکان دوم یاد می شود ) میان کلیسای کاتولیک روم و دنیای مدرن ارتباط برقرار نمود.
این بیست و یکمین شورای عام کلیسای کاتولیک و دومین شورای برگزار شده در کلیسای سنت پیتر در واتیکان بود. این شورا، از طریق مقدس، به طور رسمی تحت اسقفی پاپ ژان بیست و سوم در ۱۱ اکتبر سال ۱۹۶۲ شروع به کار کرد و تحت رهبری پاپ پل ششم در جشن مفهوم معصوم ( معصومیت مریم مقدس ) در سال ۱۹۶۵ به پایان رسید.
... [مشاهده متن کامل]
از کسانی که در جلسه گشایش شورا نقش داشتند، چهار نفر در آینده به مقام پاپی رسیدند: کاردینال جیووانی باتیستا مونتینی، که بعد از پاپ ژان بیست و سوم پل ششم نامیده شد. اسقف آلبینو لوسیانی، پاپ ژان پل اول. اسقف کارول ویتیلا که پاپ ژان پل دوم شد و ژوزف راتسینگر، که به عنوان مشاور دینی حاضر بود و بعدها پاپ بندیکت شانزدهم شد.
هنوز هم اعتبار شورای دوم واتیکان نزد کسانی که همدلی کامل با کلیسای کاتولیک روم ندارند، به عنوان نقطه متضاد مورد سؤال و ابهام می باشد. به ویژه دو مکتب فکری در این بین دیده مشاهده می شود:
• کاتولیک سنت گرا، که ادعا می کنند اصلاحات مدرن که از نتایج مستقیم یا غیر مستقیم این شورا است، اثرات مضر و بی تفاوتی نسبت به آداب و رسوم، باورها و پرهیزکاری کلیسای قبل از سال ۱۹۶۲ به ارمغان آورد. علاوه بر این، ایشان اشاره می کنند به تضاد اعتقادی شورا در مقایسه با اظهارات پاپی قبلی در مورد ایمان، اخلاق و اصولی که قبل از خود این شورا اعلام شده بود. آن ها ادعا دارند که از آنجا که هیچ تعاریف جزمی در اسناد شورا وجود ندارد، چنین اسنادی مصون از خطا نیست، از این رو شرعاً برای کاتولیک های رومی مؤمن الزام آور نیست، به ویژه زمانی که چنین اسناد شورایی راه را برای اجرای سست اصول دیرینه مورد تأیید کاتولیک که قبلاً توسط پاپهای قبل از سال ۱۹۶۲ تصدیق شده اند، باز کرد.
• کاتولیک های مخالف پاپ ( Sedevacantists ) که فراتر از این ادعا دارند که پس از شکسته شدن سنت کاتولیک، پاپ های حاضر نمی توانند به صورت واقعی ادعای پاپی نمایند که در نتیجه مقام پاپی بدون متصدی می باشد.
در دهه ۱۹۵۰ میلادی، مطالعات دینی و کتاب مقدسی کلیسای کاتولیک آغاز به دور شدن از تعالیم نئو مدرسی و تفسیر تحت اللفظی کتاب مقدس کرد که واکنشی نسبت به مدرنیسم کاتولیک پس از شورای اول واتیکان بود. این تغییر می تواند در متکلمانی از جمله کارل رینر ژزوئیت، مایکل هربرت، و جان کورتنی موری ژزوئیت که به دنبال تلفیق تجربه انسان مدرن با اصول کلیسا بر اساس عیسی مسیح بودند، و همچنین دیگران مانند ایو کنگر، جوزف راتسینگر و هانری دی لوباخ، که به دنبال درک دقیق از کتاب مقدس و پدران کلیسای اولیه به عنوان منبع نوسازی کاتولیک بودند.
این بیست و یکمین شورای عام کلیسای کاتولیک و دومین شورای برگزار شده در کلیسای سنت پیتر در واتیکان بود. این شورا، از طریق مقدس، به طور رسمی تحت اسقفی پاپ ژان بیست و سوم در ۱۱ اکتبر سال ۱۹۶۲ شروع به کار کرد و تحت رهبری پاپ پل ششم در جشن مفهوم معصوم ( معصومیت مریم مقدس ) در سال ۱۹۶۵ به پایان رسید.
... [مشاهده متن کامل]
از کسانی که در جلسه گشایش شورا نقش داشتند، چهار نفر در آینده به مقام پاپی رسیدند: کاردینال جیووانی باتیستا مونتینی، که بعد از پاپ ژان بیست و سوم پل ششم نامیده شد. اسقف آلبینو لوسیانی، پاپ ژان پل اول. اسقف کارول ویتیلا که پاپ ژان پل دوم شد و ژوزف راتسینگر، که به عنوان مشاور دینی حاضر بود و بعدها پاپ بندیکت شانزدهم شد.
هنوز هم اعتبار شورای دوم واتیکان نزد کسانی که همدلی کامل با کلیسای کاتولیک روم ندارند، به عنوان نقطه متضاد مورد سؤال و ابهام می باشد. به ویژه دو مکتب فکری در این بین دیده مشاهده می شود:
• کاتولیک سنت گرا، که ادعا می کنند اصلاحات مدرن که از نتایج مستقیم یا غیر مستقیم این شورا است، اثرات مضر و بی تفاوتی نسبت به آداب و رسوم، باورها و پرهیزکاری کلیسای قبل از سال ۱۹۶۲ به ارمغان آورد. علاوه بر این، ایشان اشاره می کنند به تضاد اعتقادی شورا در مقایسه با اظهارات پاپی قبلی در مورد ایمان، اخلاق و اصولی که قبل از خود این شورا اعلام شده بود. آن ها ادعا دارند که از آنجا که هیچ تعاریف جزمی در اسناد شورا وجود ندارد، چنین اسنادی مصون از خطا نیست، از این رو شرعاً برای کاتولیک های رومی مؤمن الزام آور نیست، به ویژه زمانی که چنین اسناد شورایی راه را برای اجرای سست اصول دیرینه مورد تأیید کاتولیک که قبلاً توسط پاپهای قبل از سال ۱۹۶۲ تصدیق شده اند، باز کرد.
• کاتولیک های مخالف پاپ ( Sedevacantists ) که فراتر از این ادعا دارند که پس از شکسته شدن سنت کاتولیک، پاپ های حاضر نمی توانند به صورت واقعی ادعای پاپی نمایند که در نتیجه مقام پاپی بدون متصدی می باشد.
در دهه ۱۹۵۰ میلادی، مطالعات دینی و کتاب مقدسی کلیسای کاتولیک آغاز به دور شدن از تعالیم نئو مدرسی و تفسیر تحت اللفظی کتاب مقدس کرد که واکنشی نسبت به مدرنیسم کاتولیک پس از شورای اول واتیکان بود. این تغییر می تواند در متکلمانی از جمله کارل رینر ژزوئیت، مایکل هربرت، و جان کورتنی موری ژزوئیت که به دنبال تلفیق تجربه انسان مدرن با اصول کلیسا بر اساس عیسی مسیح بودند، و همچنین دیگران مانند ایو کنگر، جوزف راتسینگر و هانری دی لوباخ، که به دنبال درک دقیق از کتاب مقدس و پدران کلیسای اولیه به عنوان منبع نوسازی کاتولیک بودند.