شور انداختن

لغت نامه دهخدا

شور انداختن. [ اَ ت َ ]( مص مرکب ) شور افکندن. || سخت به گریه و ندبه داشتن حاضران. سبب غوغاء و ضوضاء و گریه و بی قراری بسیار شدن ، چنانکه شور انداختن روضه خوان در مجلس روضه و نوحه گر یا تعزیه خوان. ( از یادداشت مؤلف ). || حالت وجد و طرب ایجاد کردن :
آفرین بر زبان شیرینت
کاین همه شور در جهان انداخت.
سعدی.

فرهنگ فارسی

شور افکندن یا سخت بگریه و ندبه داشتن حاضران .

پیشنهاد کاربران

بپرس