شودن

لغت نامه دهخدا

شودن. [ دَ ] ( مص ) بمعنی شدن. ( برهان ). رفتن و روانه شدن. کوچ کردن. || مردن. ( از ناظم الاطباء ). || فارغ گشتن. || بردن. || رفع کردن. || برداشتن. || محو کردن. || حک کردن و تراشیدن. || کم شدن. ( ناظم الاطباء ). از بین رفتن :
گفتا نزدم بتی بدیع رسیده ست
قدر همه نیکوان و عز بتان شود.
خسروی.
رجوع به شدن شود.

فرهنگ فارسی

بمعنی رفتن یا گم شدهن

دانشنامه عمومی

شودن ( به آلمانی: Schoden ) یک شهر در آلمان است که در تریر - زاربورگ واقع شده است. [ ۱] شودن ۷۳۶ نفر جمعیت دارد.
عکس شودنعکس شودنعکس شودن

شودن (زاکسن آنهالت). شودن ( به آلمانی: Chüden ) یک منطقهٔ مسکونی در آلمان است که در زالتسودل واقع شده است. [ ۱] شودن ۴۸۲ نفر جمعیت دارد.
عکس شودن (زاکسن آنهالت)عکس شودن (زاکسن آنهالت)عکس شودن (زاکسن آنهالت)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

ما در زبانِ پارسی دو دسته از فعلهایی داریم که به " - ودن" می انجامند که این دو هیچ وابستگی ای به یکدیگر ندارند:
1 - فعلهایِ ساده یِ ناگذرایی که دارایِ بُنهایِ کُنونیِ انجامیده به " - َ و : av - " هستند؛ این دسته از فعلها به زبانِ اوستایی بازمیگردند، چراکه ریشه هایِ اوستاییِ آنها به " - َ و " می انجامند:
...
[مشاهده متن کامل]

نمونه :
شودَن/شَو:šav . . . که در زبانِ پارسیِ نو این واژه را به ریخت " شُدَن/شَو - " داریم.
بودَن / بَو:bav . . . که در زبانِ پارسیِ نو این واژه را به ریختِ " بودَن / بُو - ، بَو - " داریم.
سودَن/سَو:sav. . . که در زبانِ پارسیِ نو واژه یِ " سود" را که بُن گذشته یِ " سودَن" است، بکار می بریم. ( فراموش نکنید که در زبانِ پهلوی فعل " سوتیدن" را داشته ایم، که چنانکه پیداست، به ریختِ نادرستی در این زبان آمده است، چراکه از بُن گذشته ( سود/سوت ) به همراهِ پسوندِ " - یدَن" ساخته شده است. بُن کنونیِ " سودن" ، برپایه آنچه در زبانِ اوستایی داریم، " سَو" می باشد.
واژه یِ دیگر " زود/زوت" می باشد که از ریشه اوستایی " گَو:gav" با بُن کنونیِ " java " است که در زبانهایِ آریایی به ریختِ " ژوتَ" و " ژوت" نیز باشندگی داشته است؛ پس اگر بخواهیم بُن کنونیِ واژه یِ " زود" را بیابیم، بسته به آواشناسی، واژه یِ " زَو:zav" پیشنهاد می شود ( به زیرواژه یِ "زود" در همین تارنما بروید و پیام مرا بخوانید ) . و واژگانِ دیگری همچون " دَویدن/دَو - " و. . . را نیز داریم که در این دسته از واژگان جای می گیرند.
نکته 1 : بُنهایِ کُنونیِ انجامیده به " - َ و:av" به ریختِ انجامیده به " - و : - u - " نیز می آیند؛ بمانند " شَو:šav" و " شو:šu " و. . . .
2 - فعلهایِ سببی ( Kausativ ) که بُنهایِ کُنونیِ انجامیده به " - آی" دارند:
نمونه ها:
آلودَن/آلای - ، پالودَن/پالای - و. . .
مودن/مای - ، نمودن/نمای - ، آزمودن/آزمای - ، آمودَن/آمای - و. . .
افزودن/افزای - و. . .
سرودن/سرای -
اندودن/اندای - ، زدودن/زدای - ، و. . .