شوخی کردن


معنی انگلیسی:
jape, jest, joke, sport, to joke, to jest

لغت نامه دهخدا

شوخی کردن. [ ک َ دَ] ( مص مرکب ) بی حیایی کردن. ( یادداشت مؤلف ). سماجت کردن. پررویی کردن. بیشرمی کردن. || گستاخی و جسارت و دلیری و چابکی و تهور کردن :
هرکه بنگریزد و شوخی کند
مستحق هر بدی و هر بلاست.
فرخی.
مقدمی از ایشان بر برخی از قلعت بود و بسیار شوخی میکرد و مسلمانان را بدرد میداشت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 109 ). جنگ پیوستندو کار سخت شد که چون ایشان شوخی کردند از هر جانبی از این جانب دفع همی بود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 634 ). || عشوه گری. طنازی. شاهدی. رعنایی :
به گل بلبل همی گوید که نرگس میکند شوخی
مگر نرگس نمیداند که خون لاله می جوشد.
خاقانی.
خطا گفتم بنادانی که چون شوخی کند عذرا
نمیباید که وامق را شکایت بر زبان آید.
سعدی.
شوخی مکن ای دوست که صاحبنظرانند
بیگانه و خویش از پس و پیشت نگرانند.
سعدی.
اگر به جلوه طاوس شوخیی کردم
به چشم نقص نبینندم اهل استبصار.
سعدی.
|| مزاح کردن. ( یادداشت مؤلف ). در میان عوام شوخی کردن بمعنی ظرافت کردن معروف شده است. ( آنندراج ). خوش دأبی کردن. لاغ کردن. || شیطانی کردن کودک. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به شوخی شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - گستاخی کردن بیشرمی کردن ۲ - مزاح کردن هزل گفتن .

واژه نامه بختیاریکا

مِت به مت نُهادن

دانشنامه عمومی

شوخی کردن ( انگلیسی: Kidding ) مجموعه تلویزیونی کمدی - درام ساخته دیو هولستین است که از تاریخ ۹ سپتامبر ۲۰۱۸ از شبکه شوتایم پخش شد. در این مجموعه ستاره هایی چون جیم کری، فرانک لانگلا، جودی گریر و کاترین کینر حضور دارند. در ۱۰ اکتبر ۲۰۱۸ این مجموعه برای یک فصل دیگر تمدید شد.
عکس شوخی کردن
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

fun (فعل)
شوخی کردن

trick (فعل)
خار کردن، بامبول زدن، حقه بازی کردن، شوخی کردن، حیله زدن

joke (فعل)
شوخی کردن

jest (فعل)
خنده کردن، استهزاء کردن، تمسخر کردن، شوخی کردن، ببازی گرفتن، مزاح گفتن

lark (فعل)
دست انداختن، شوخی کردن، چکاوک شکار کردن، از روی مانع با پرش اسب جهیدن

indulge (فعل)
شوخی کردن، رها ساختن، مخالفت نکردن، مخالف نبودن، افراط کردن، نرنجاندن، زیاده روی کردن، دل کسی را بدست اوردن

josh (فعل)
شوخی کردن، کسی را دست انداختن

laverock (فعل)
دست انداختن، شوخی کردن، چکاوک شکار کردن، از روی مانع با پرش اسب جهیدن

razz (فعل)
شوخی کردن

فارسی به عربی

اسخر منه , انغمس , خدعة , دعابة , قبرة , مرح , نکتة

پیشنهاد کاربران

مُداعبت
Make crack
ادا در آوردن ، فیلم بازی کردن ، خود نبودن
سمسول ورزیدن. [ س َ وَ دَ ] ( مص مرکب ) بیشرمی کردن. شوخی کردن. ( فرهنگ فارسی معین ) : تا به پنج رسید [ شربت شراب ] نشاط در ایشان آمد و رقص و کچول آغازیدند و لور و سمسول ورزیدند. ( راحة الصدور راوندی ) .
بذله گویی

بپرس