آن بت شوخ دیده کز رخ اوست
طیره خورشید و ماه شرمنده.
سوزنی.
هست از شکوفه نغزتر و شوخ دیده ترخاقانی ازشکوفه امید وفا مدار.
خاقانی.
ز بی شرمی کسی کو شوخ دیده ست چو نرگس با کلاه زرکشیده ست.
نظامی.
خواهی که پای بسته نباشی به دام دل با مرغ شوخ دیده مکن هم نشیمنی.
سعدی.
ماهی و مرغ دوش ز افغان من نخفت وان شوخ دیده بین که سر از خواب برنکرد.
حافظ.