شواهق

لغت نامه دهخدا

شواهق. [ ش َ هَِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ شاهق.( دهار ) ( یادداشت مؤلف ). || ج ِ شاهقة. بلندها و بلندی ها و این جمع شاهقة است که مأخوذ از شُهوق باشد و شُهوق به ضمتین بمعنی بلند شدن است. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). و رجوع به شاهق و شاهقة شود.

فرهنگ فارسی

جمع شاهقه
( صفت اسم ) جمع شاهقه بلندیها .

فرهنگ معین

(شَ هِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ شاهقه ، بلندی ها.

فرهنگ عمید

= شاهقه

پیشنهاد کاربران

" آن صناعت نیکو آموخته بود و بر شواهق نیکو رفتی و از مضایق نیکو بیرون آمدی".
حکایت اول از مقاله دبیری چهارمقاله نظامی عروضی سمرقندی
یعنی آن هنر را خوب آموخته بود ( دبیری را ) و بسیار خوب بر بلندی های سخن فرود می آمد و از تنگناهای سخن هم به همان میزان خوب خارج میشد.
سیلاب که تواتر امداد صواعق آن را از شواهق سوی هامون راند. . . شواهق=کوه بلند ( نفثةالمصدور )

بپرس