شوارد
/SavAred/
لغت نامه دهخدا
- شوارد لغت ؛ لغات غریب و نادر. ( از اقرب الموارد ). شواذ از لغت. لغتهای خارج از قیاس. ( یادداشت مؤلف ).
شوارد. [ ش َ / ش ُ رِ ] ( اِ ) به فارسی اسم حباری است و به قولی سرخاب و نیز بوقلمون را نامند که آن را ابوالبراقش و ابوالبراق نامند. ( از فهرست مخزن الادویه ). و رجوع به شوات و شوار شود.
فرهنگ فارسی
بفارسی اسم حباری است و بقولی سرخاب و بوقلمون را نامند .
فرهنگ عمید
۲. (صفت ) رام نشدنی.
۳. = شارده &delta، درفارسی در معنای مفرد و جمع هر دو به کار رفته است.
پیشنهاد کاربران
شوارد: ماده شیر ها
مراد از ( شواردِ اقوال ) که در مقامات حمیدی آورده شده، امیران سخن است، کسانی که در گفتار، چیره دست هستند
مراد از ( شواردِ اقوال ) که در مقامات حمیدی آورده شده، امیران سخن است، کسانی که در گفتار، چیره دست هستند