شهوانی


مترادف شهوانی: شهوت پرست، شهوی، نفسانی

متضاد شهوانی: روحانی

معنی انگلیسی:
brute, carnal, erotic, lascivious, lewd, libidinous, lustful, passionate, salacious, sensual, sensuous, sultry, voluptuous, fleshly, materials, steamy

لغت نامه دهخدا

شهوانی. [ ش َهَْ نی ی / نی ] ( از ع ، ص نسبی ) مرد خواهان و آرزومند.( از منتهی الارب ). بمعنی شهوان. ( از اقرب الموارد ). || هر چیز متعلق بشهوت. ( ناظم الاطباء ). منسوب بشهوت که بمعنی خواهش نفس و آرزوست. ( غیاث ) ( از آنندراج ). منسوب بشهوت. از شهوت. ( یادداشت مؤلف ).
- قوه شهوانی ؛ یکی از قوای ثلاثه آدمی است که بعقیده قدماءِ اطبا معدن آن کبد [ جگر ] است و کار او همه حاصل کردن لذات و گذاردن شهوات باشد. ( یادداشت مؤلف ) : یکی را... قوت شهوانی بر قوت عقل غالب گشته. ( کلیله و دمنه ).
گر از میدان شهوانی سوی ایوان عقل آئی
چو کیوان درزمان خود را بهفتم آسمان بینی.
سنائی.
|| شهوی. شدیدالشهوه. آرزوخواه. ( یادداشت مؤلف ). || هر چیز که از روی حرص و آز و هوا و هوس باشد. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

دارای شهوت، مردخواهان و آرزومند، هوس، شهوت
( صفت ) منسوب به شهوت آن چه از روی شهوت صورت گیرد . ۲ - صاحب شهوت دارای شهوت آرزومند . یا قوه شهوانی . قوه شهوت قوه شهویه مقابل قوه غضبانی .

فرهنگ معین

( ~ . ) (ص نسب . ) ۱ - آن چه که از روی شهوت باشد. ۲ - آرزومند.

فرهنگ عمید

۱. مربوط به شهوت.
۲. شهوت انگیز.
۳. پرشهوت، نشان دهندۀ شهوت.

فرهنگستان زبان و ادب

{erotic} [علوم سلامت] ویژگی آنچه تمایل جنسی را برمی انگیزد یا مربوط به آن است

مترادف ها

lustihood (اسم)
شهوانی، شادمانی، سرچنگی

voluptuous (صفت)
شهوانی، خوش گذران، شهوت انگیز، شهوت پرست، شهوتران

salacious (صفت)
هرزه، شهوانی، شهوت پرست، شهوتران

red-blooded (صفت)
نیرومند، شهوانی

ruttish (صفت)
وحشی، شهوانی

randy (صفت)
زبان دراز، سرکش، بی تربیت، خشن، شهوانی، افسار گیسخته، گدای سمج و بی ادب

sensual (صفت)
نفسانی، جسمانی، شهوانی، هوس ران

carnal (صفت)
نفسانی، خون اشام، جسمانی، شهوانی، جسمی

brutal (صفت)
وحشی، بی رحم، حیوان صفت، جانور خوی، شهوانی

passionate (صفت)
سودایی، شهوانی، احساساتی، اتشی مزاج

lustful (صفت)
شهوانی

lecherous (صفت)
شهوانی، شهوت پرست

lascivious (صفت)
هرزه، شهوانی، شهوت انگیز

fulsome (صفت)
زشت، فراوان، زننده، مفصل، شهوانی، زیاد، پلید، اغراق امیز، تهوع اور

فارسی به عربی

جسدی , داعر , عاطفی , فاسق , مقیة , وحشی

پیشنهاد کاربران

♦️⭐️
نوواژه برای جایگزینیِ #to_eroticize
یا #to_erotize به معنای کیفیتِ شهوانی به کسی یا چیزی بخشیدن؛ با احساسِ شهوت آغشتن؛ و جُزین
ا↙️
#ورنادن ( vern. �d. an ) 👈 وِر ( ستاکِ برساخته از ریشه ی نیاایرانیِ - var به معنای �برگزیدن� ) ن ( حرفِ میانجی ) - - ادن ( نشانه ی مصدر )
...
[مشاهده متن کامل]

( پایینِ صفحه را ببینید. )
🔺 نکته:
ستاکِ حالِ وِرنادن می شود: وِرنای . ( بسنجید با: گشادن —� گشای . )
▪️مثال:
۱ - برخی بر این باورند که هرزه نگاری بی اخلاقی را می وِرنایَد ( شهوانی و خواستنی می کند. )
۲ - شیوه ی کنونیِ سکس خواهی می رود تا هم غلبه جویی و هم زیردست بودن را بِوِرنایَد ( شهوانی و جذاب کند. )
🔺توجه:
🔹 #eroticization
🔹 #ورنایش ( وِرنایِش )
یا: #ورناسازی ( وِرناسازی )
▪️مثال:
آن فیلم از هر فرصتی برای وِرنایشِ ( شهوانی نماییِ، شهوانی سازیِ ) تنِ مرد استفاده کرده بود.
🔸 #eros الهه یا دیوِ شهوت ( موداشناسیِ یونانی ) ، میلِ سکسی
🔸 #ورنا ( vern� )
یا: #ورن ( varan )
▪️مثال:
بیشترِ ترانه ها و فیلم های عاشقانه درباره ی وِرنا ( خواستِ سکس و شهوت ) هستند، نه عشق.
🔹 #erotic ( al ) آنچه به شهوت مربوط است.
🔹 #ورنایی ( وِرنایی )
▪️مثال:
شاید بهتر باشد بحث را از اثرِ انقلابِ جنسی بر سینمای وِرنایی ( سکسی و شهوانی ) آغاز کنیم.
🔸 #erotically
🔸 #ورنایانه ( وِرنایانه )
یا: #ورناوار
▪️مثال:
آن ها یک جریمه ی سنگینِ نقدی و تا ده سال زندان برای کسانی که وِرنایانه ( شهوت انگیز ) در مکان های عمومی برقصند وضع کردند.
🔹 #erotica هر نوع هنری که می تواند پاسخ شهوانی یا ورنایی برانگیزد.
🔹 #ورنانگاره ( وِرنانِگاره )
▪️مثال:
او وقتی در و دیوارِ اتاقِ دخترش را آکنده از وِرنانِگاره یافت از هوش رفت.
🔸 #eroticism
🔸 #ورناگرایی ( وِرناگرایی )
یا: #ورنایش ( وِرنایِش )
▪️مثال:
بر ما آشکار نیست که وقتی وِرناگرایی ( ورنایِش، شهوت محوری ) به سپهرِ همگانی کشیده شود ویژگی های جامعه ی انسانی چگونه خواهد بود.
🔹 #homoeroticism
🔹 #هم ورنایش ( شهوت مندی به هم جنس )
🔸 #homoerotic
🔸 #هم ورنایشی
🔹 #autoeroticism
🔹 #خودورنایش ( شهوت مندی به خود )
🔸 #autoerotic
🔸 #خودورنایشی
🔹 #erogenous صفتِ جاهای شهوت زای بدن
🔹 #ورنازا
یا: #ورنایش زا
🔸 #to_de_eroticize
🔸 #واورنادن ( واوِرنادَن )
یا: #ناورنادن ( ناوِرنادن )
یا: #ورنا_زدودن ( وِرنا زُدودن )
🔹 #de_eroticization
🔹 #واورنایش ( واوِرنایِش )
یا: #ناورنایش ( ناوِرنایش )
یا: #ورنازدایی ( وِرنازُدایی )
▪️مثال:
زن وشوهرها گاه با واوِرنایشِ ( وِرنازُداییِ ، سکس زداییِ ، شهوت زداییِ ) رابطه ی خود شمارِ هم آغوشیِ خود را در پایین ترین حد نگه می دارند.
🔸 هم ریشه های دیگرِ #ورنادن ، #ورنا ، #ورنایش و #ورناگرایی در زبان های ایرانی:
اوستایی 👈 برگزیدنی، خواستنی ➖ - vairya
فارسی میانه ( ؟ ) 👈 شهوت ➖ waran ( وزیدگیهای زادسپرم )
فارسی 👈 ویر ( هوسِ شدید ) ، ویار
فارسی ( ؟ ) 👈 وَرَن �دیوی که او شهوت غالب کند. � ( بروید به فرهنگ روایت دینی، منوچهر سنجانا )
سیستانی 👈 میل، هوس ➖ vīr
دوانی 👈 میل، علاقه ➖ vir
🔺 نکته:
واژه های ویر و وَرَن در فارسی ممکن است با واژه ی eros در زبان یونانی هم ریشه باشند.

🔻🔻🔻
@JavidPajin 👈 فرهنگِ ریشه شناختیِ واژگانِ عمومی و تخصصی

سلیم
شهوانی: واژه ای اربی و در فارسی برابر با خاهش های دل ست.
تیزشهوت. [ ش َ وَ ] ( ص مرکب ) شوخ و شهوت پرست. ( ناظم الاطباء ) . سخت به گشن آمده. ماده که سخت خواهان نر است یا بعکس. هواس. طیط. مغتلم. مغتلمه :خروس ، حیوانی تیزشهوت است. ( از یادداشتهای مرحوم دهخدا ) . رجوع به شهوت و تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.
شهوی. [ ش َ وا ] ( ع ص ) مؤنث شَهْوان. ( منتهی الارب ) . زن خواهان و آرزومند جماع. ج، شَهاوی ̍. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . رجوع به شهوان شود.

بپرس