فرهنگ اسم ها
معنی: دارای ناز شاهانه، موجب فخر شاه، نام یکی از نواهای موسیقی ایرانی، ( در موسیقی ایرانی ) گوشه ای در دستگاه شور، ( در قدیم ) ( در موسیقی ایرانی ) از لحن های قدیم ایرانی، شاهناز، موجب فخر و نازش شاه، نام یکی از لحنهای قدیم موسیقی ایرانی، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی، نام خواهر جمشید پادشاه پیشدادی
برچسب ها: اسم، اسم با ش، اسم دختر، اسم فارسی، اسم تاریخی و کهن
لغت نامه دهخدا
سرو ساقی و ماه رودنواز
پرده بربسته در ره شهناز.
فرخی.
|| عروس. ( از غیاث ) ( آنندراج ).شهناز. [ ش َ ] ( اِخ ) صاحب غیاث و به تبع او صاحب آنندراج نوشته اند نام خواهر جمشید است که ضحاک آنرا بنکاح آورده ، اما صحیح شهرناز است. رجوع به شهرناز شود.
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
شَهناز، شَهرناز، شَهرنَواز، شَهنَواز - نام دخترانه
در اوستا به این گونه آمده است:
شَنگ هَواک ( sanghavāči )
شَنگ ( sang ) : پیشکش، هدیه، رَهاوَرد، ارمغان، تحفه
هَواک، نَواک ( havāc، navāc ) : نواگ - نوا، آواز، آهنگ، گواژه!
... [مشاهده متن کامل]
ای ( i ) : پسوند همراهی و سوم شخص مفرد اوستایی
معنی: بشارت دهنده، نوید بخش، خوش خبر -
گرمابخش، دلگرمی، امیدوار کننده، خوش بین ( مثبت اندیش ) ، نیک نظر
نام یکی از دوشیزگانی است که جمشید ( یِیِمَه"یَم، یَمَه، یَما" - به اوستایی: yimō xshaetō ) برای پیشکشی به ایزدبانو آناهیتا و اَرد ( آراد، اَردوخش، اَشی وَنگوهی، پارَند، راتا، آدا ) در بالای کوه هَرا ( هَرا بُرزَیتی، هَرائیتی بُرز: البرز کوه، کوه بزرگ و با شکوه ) داد تا برای رویارویی با دیوها، آن ها را آماده کند!
همچنین در شاهنامه فردوسی خردمند، این دوشیزه گان ( شَهناز، اَرنَواز ) ، برای سرنگونی هزار ساله ضحاک به همسری آن درآمدند!
بخش 1 ضحاک، شاهنامه فردوسی:
دو پاکیزه از خانهٔ جمّشید/برون آوریدند لرزان چو بید
که جمشید را هر دو دختر بدند/سر بانوان را چو افسر بدند
ز پوشیده رویان یکی شهرناز/دگر پاکدامن به نام ارنواز
به ایوان ضحاک بردندشان/بر آن اژدهافش سپردندشان
سپس این دو بانو به دربار راه پیدا کردند و ضحاک این دو را به همسری برگزید و آن دو بانو به همکاری آشپزان دربار ( اَرمایِل یا اَرمانَک، گَرمایِل یا گَرمانَک ) توانستند سَر ( مغز خام ) میش ( گوسفند ) را جایگزین آشپزی سَر انسان کنند!
بخش 2 ضحاک، شاهنامه فردوسی:
دو پاکیزه از گوهر پادشا/دو مرد گرانمایه و پارسا
یکی نام اَرمایِل پاک دین/دگر نام گَرمایِل پیشبین
همچنین با آغاز هَزاهَز ( قیام ) کاوه آهنگر؛ تِریتا ( فریدون ) پادشاه گردید و توانست حکومت هزار ساله ضحاک را نابود سازد و آن را در بلندترین کوه البرز >>> دماوند ( اَئیریو خَشوثَه، اَئیریو خَشوتا ) در بند یا زندانی کند!
( ( بَرمایه: بَرمایون - اوستا: بَرِمایَئونَه، baremāyaōna
تِریتا ( فریدون ) در کودکی از پَم ( شیر ) بَرمایه خورده بود و ضحاک آن را کشت و فریدون به خون خواهی آن برخواست!
در برابر ( هَمِستار ) فرومایه است: قیمتی، با ارزش ( پُر ارزش ) ، ارزشمند، گرانبها -
والا، گرانمایه، ارزنده، شکوهمند، با شوکت، کاریزما دار! ) )
بخش 10 ضحاک، شاهنامه فردوسی:
چنین داد پاسخ فریدون که تخت/نماند به کس جاودانه نه بخت
منم پور آن نیک بخت آبتین/که بگرفت ضحاک ز ایران زمین
بکشتش به زاری و من کینه جوی/نهادم سوی تخت ضحاک روی
همان گاو برمایه کم دایه بود/ز پیکر تنش همچو پیرایه بود
ز خون چنان بی زبان چارپای/چه آمد برآن مرد ناپاک رای
کمر بسته ام لاجرم جنگجوی/از ایران به کین اندر آورده روی
سرش را بدین گرزهٔ گاو چهر/بکوبم نه بخشایش آرم نه مهر
چو بشنید ازو این سخن ارنواز/گشاده شدش بر دل پاک راز
بخشی از بند:
34 آبان یشت و 32 ارد ( اَشی ) یشت و 14دُرُواسپ ( گوش ) یشت:
uta - hē vanta azāni
"sanghavāči" arenavāči
yōi hen kehrpa sraēshta zazāitēe
gaēthyāi - tē yōi abdōtem
معنی: که من ( جمشید ) بتوانم ( برای رویارویی با اهریمن ) دو خواهرم: "شَهناز" و اَرنَواز که زیباترین اندام در میان زنان را دارند به آن ها ( ایزدبانو آناهیتا و اشی ) بدهم ( تا آماده نبرد شوند و جمشید کامیاب شود )
در اوستا به این گونه آمده است:
شَنگ هَواک ( sanghavāči )
شَنگ ( sang ) : پیشکش، هدیه، رَهاوَرد، ارمغان، تحفه
هَواک، نَواک ( havāc، navāc ) : نواگ - نوا، آواز، آهنگ، گواژه!
... [مشاهده متن کامل]
ای ( i ) : پسوند همراهی و سوم شخص مفرد اوستایی
معنی: بشارت دهنده، نوید بخش، خوش خبر -
گرمابخش، دلگرمی، امیدوار کننده، خوش بین ( مثبت اندیش ) ، نیک نظر
نام یکی از دوشیزگانی است که جمشید ( یِیِمَه"یَم، یَمَه، یَما" - به اوستایی: yimō xshaetō ) برای پیشکشی به ایزدبانو آناهیتا و اَرد ( آراد، اَردوخش، اَشی وَنگوهی، پارَند، راتا، آدا ) در بالای کوه هَرا ( هَرا بُرزَیتی، هَرائیتی بُرز: البرز کوه، کوه بزرگ و با شکوه ) داد تا برای رویارویی با دیوها، آن ها را آماده کند!
همچنین در شاهنامه فردوسی خردمند، این دوشیزه گان ( شَهناز، اَرنَواز ) ، برای سرنگونی هزار ساله ضحاک به همسری آن درآمدند!
بخش 1 ضحاک، شاهنامه فردوسی:
دو پاکیزه از خانهٔ جمّشید/برون آوریدند لرزان چو بید
که جمشید را هر دو دختر بدند/سر بانوان را چو افسر بدند
ز پوشیده رویان یکی شهرناز/دگر پاکدامن به نام ارنواز
به ایوان ضحاک بردندشان/بر آن اژدهافش سپردندشان
سپس این دو بانو به دربار راه پیدا کردند و ضحاک این دو را به همسری برگزید و آن دو بانو به همکاری آشپزان دربار ( اَرمایِل یا اَرمانَک، گَرمایِل یا گَرمانَک ) توانستند سَر ( مغز خام ) میش ( گوسفند ) را جایگزین آشپزی سَر انسان کنند!
بخش 2 ضحاک، شاهنامه فردوسی:
دو پاکیزه از گوهر پادشا/دو مرد گرانمایه و پارسا
یکی نام اَرمایِل پاک دین/دگر نام گَرمایِل پیشبین
همچنین با آغاز هَزاهَز ( قیام ) کاوه آهنگر؛ تِریتا ( فریدون ) پادشاه گردید و توانست حکومت هزار ساله ضحاک را نابود سازد و آن را در بلندترین کوه البرز >>> دماوند ( اَئیریو خَشوثَه، اَئیریو خَشوتا ) در بند یا زندانی کند!
( ( بَرمایه: بَرمایون - اوستا: بَرِمایَئونَه، baremāyaōna
تِریتا ( فریدون ) در کودکی از پَم ( شیر ) بَرمایه خورده بود و ضحاک آن را کشت و فریدون به خون خواهی آن برخواست!
در برابر ( هَمِستار ) فرومایه است: قیمتی، با ارزش ( پُر ارزش ) ، ارزشمند، گرانبها -
والا، گرانمایه، ارزنده، شکوهمند، با شوکت، کاریزما دار! ) )
بخش 10 ضحاک، شاهنامه فردوسی:
چنین داد پاسخ فریدون که تخت/نماند به کس جاودانه نه بخت
منم پور آن نیک بخت آبتین/که بگرفت ضحاک ز ایران زمین
بکشتش به زاری و من کینه جوی/نهادم سوی تخت ضحاک روی
همان گاو برمایه کم دایه بود/ز پیکر تنش همچو پیرایه بود
ز خون چنان بی زبان چارپای/چه آمد برآن مرد ناپاک رای
کمر بسته ام لاجرم جنگجوی/از ایران به کین اندر آورده روی
سرش را بدین گرزهٔ گاو چهر/بکوبم نه بخشایش آرم نه مهر
چو بشنید ازو این سخن ارنواز/گشاده شدش بر دل پاک راز
بخشی از بند:
34 آبان یشت و 32 ارد ( اَشی ) یشت و 14دُرُواسپ ( گوش ) یشت:
uta - hē vanta azāni
"sanghavāči" arenavāči
yōi hen kehrpa sraēshta zazāitēe
gaēthyāi - tē yōi abdōtem
معنی: که من ( جمشید ) بتوانم ( برای رویارویی با اهریمن ) دو خواهرم: "شَهناز" و اَرنَواز که زیباترین اندام در میان زنان را دارند به آن ها ( ایزدبانو آناهیتا و اشی ) بدهم ( تا آماده نبرد شوند و جمشید کامیاب شود )
معنی اسم شاه ناز ها هست یا همون دنیا ی ناز
و واقعا عاشق اسمم هستم واقعا
و واقعا عاشق اسمم هستم واقعا
اسممو دوست داشتم الان بیشتربه هر کسی اسممو میگم میگن به به چقد بهت میاد
ساه ناز ، یکی از آهنگهتی موسیقی زمان قدیم
اسم من شهناز هستش همیشه فکر میکردم اسمم زشته خجالت میکشیدم که بگم اسم شهنازه ولی الان دیگه این حسو وندارم دوست داشتم اسمم شهنا باشه
گلی از گل های بهشت
شاه یا شاهزاده باافتخار. . . اسم دختر محمدرضا شاه شهناز پهلوی
ازداشتن اسم شهناز خوشحالم. وقتی معنی اسمم روفهمیدم. تعجب کردم چون ازبچگی عاشق موزیک هستم وخودم همیشه آوازمیخونم.
شهناز : معنی شهناز : نام نوائی از موسیقی. ( از غیاث ) ( ناظم الاطباء ) . نام آوازی. یکی از شش آواز است وآن از زیرافکند خیزد.
زیباترین اسمی که تاحالا توی عمرم شنیدم پرنیاست.
پرنیا اسم فوق العاده زیباست.
پرنیان به معنی:ابریشم
پرنیا اسم فوق العاده زیباست.
پرنیان به معنی:ابریشم
شهناز به معنای ناز شاه و عشق شاه و کسی که شاه به داشتنش مینازد هست یکی از زیباترین اسم های ایرانی و در خاندان جلیل سلطنت پهلوی اسم اولین فرزندمحمد رضا شاه و ملکه فوزیه شهناز است.
یکی از بهترین و زیباترین اسم های اصیل ایرانی است به معنی شاه ناز ها و امیدوارم هرکسی که این اسم را دارد به تمام ارزو های خود برسد
وقتی ازم میپرسن معنی اسمت چیه؟ پاسخ میگم. پرآوازه ، دارای ناز شاهانه، مایه افتخار و سربلندی ( در زبان کوردی ) . . . میگن چقدر این اسم بهت میاد با شخصیت پر ابهتت و زیبایی و ناز زنانه ات هماهنگه. . . اسمم
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
رو خیلی دوست دارم ، در ضمن من در یک خانواده بسیار اصیل و از سران و ایران ساز به دنیا آمده ام. . باعث افتخارم هست و منجر به حسادت خیلی ها میشم. روحت شاد پدرم برای انتخاب برازنده این اسم برای من. . . خواهرم میگه اسم کاملیه چون وقتی خلاصه هم میشه با مفهوم هستش . . شاه ناز ها هستی.
نازپرورده زیبارو بهترین و اصیل ترین اسم ایرانی شهناز زیباترین آوا و عشق ابدی و ماندگار و بی پایان💖
دنیای ناز
شاه ناز دختری زیبا رو از دیار دختران با اصالت کسی که با عشق را به ارمغان می اورد و فقط میتوان گفت اسم شهناز در یک کلمه عشق عشق عشق
شاه نازها
اسم اصیل ایرانی و یکی از پر معناترین اسم ها. . . اسم های اصیل رو فراموش نکنیم. . رو بچه هامون بذارم. . اسمی که پر معنا باشه
یکی از بهترین اسم های اصیل ایرانی
دختری زیبارو
شاه ناز من
موجب فخر و نازش ❤️❤️❤️❤️
زیبا رو
کسی که موجب فخر شاه میشود
نازپرورده ی شاه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)