شهرگی

لغت نامه دهخدا

شهرگی. [ ش ُ رَ / رِ ] ( حامص ) شهرت. معروفیت :
چونک می بیند که میل دلبر اندر شهرگیست
اشک می بارد ز رشک آن صنم از دیدگان.
مولوی ( دیوان شمس تبریزی ).

پیشنهاد کاربران

*شهرگی* در فرهنگ سیرجان از استان کرمان. . یعنی از شدت ضربه وارد شده به گیجگاه به دور خود چرخیدن. . یا از بریده شدن رگ به دور خود چرخیدن. . مانند بریده شدن رگ خروس و چرخیدن آن به دور خودش.

بپرس