شهرگردان
لغت نامه دهخدا
- شهرگردان کردن ؛ تشهیر. گرداندن کسی را در شهر تا رسوا کنند. رسوایی کسی را چنانکه کسی را بر خر سوار کرده به شهر گردانیدن. ( غیاث ، ذیل تشهیر ). مرادف تشهیر.( آنندراج ): این ظالم حق ناشناس که خون پدر مثل شیر مادر میخورد اگر یک ماه شهرگردانش سازیم بیراه نخواهدبود. ( ملا ساطع، از آنندراج ). || ( نف مرکب ) گرداننده شهر. حاکم و فرمانروای شهر.
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید