شهرناز
فرهنگ اسم ها
معنی: از شخصیت های شاهنامه، نام دختر جمشید پادشاه پیشدادی، ( اعلام ) ( در شاهنامه ) نام دختر جمشید که او را با خواهرش ارنواز به ایوان ضحاک بردند و ضحاک او را از جادویی بپرورد و کژی و بدخویی آموخت و چون فریدون به کاخ ضحاک درآمد فرمان داد تا او و ارنواز را از شبستان ضحاک به در آورند و به راه یزدان رهنمون گشتند، نام دختر جمشید پادشاه پیشدادی و مادر سلم و تور فرزندان فریدون پادشاه پیشدادی
برچسب ها: اسم، اسم با ش، اسم دختر، اسم فارسی، اسم تاریخی و کهن
لغت نامه دهخدا
به یک دست سرو سهی ارنواز
به دست دگر ماهرو شهرناز.
فردوسی.
از این سه دو پاکیزه از شهرنازیکی کهتر از خوب چهر ارنواز.
فردوسی.
ز پوشیده رویان یکی شهرنازدگر ماهرویی بنام ْ ارنواز.
فردوسی.
رجوع به یشتها ج 1 و 2 ص 193 و 150 شود.فرهنگ فارسی
دانشنامه آزاد فارسی
در شاهنامۀ فردوسی، خواهر یا دختر جَمشید. با خواهرش اَرنَواز پس از پیروزی ضَحّاک بر جمشید به همسری ضحاک درآمد، اما هر دو خواهر به دست فِریدون رهایی یافتند. شهرناز با پیروزی فریدون بر ضحاک به همسری او در آمد و سَلم و تور را برای او زاد.
wikijoo: شهرناز
پیشنهاد کاربران
شَهرناز، شَهناز، شَهرنَواز، شَهنَواز - نام دخترانه
در اوستا به این گونه آمده است:
شَنگ هَواک ( sanghavāči )
شَنگ ( sang ) : پیشکش، هدیه، رَهاوَرد، ارمغان، تحفه
هَواک، نَواک ( havāc، navāc ) : نواگ - نوا، آواز، آهنگ، گواژه!
... [مشاهده متن کامل]
ای ( i ) : پسوند همراهی و سوم شخص مفرد اوستایی
معنی: بشارت دهنده، نوید بخش، خوش خبر -
گرمابخش، دلگرمی، امیدوار کننده، خوش بین ( مثبت اندیش ) ، نیک نظر
نام یکی از دوشیزگانی است که جمشید ( یِیِمَه"یَم، یَمَه، یَما" - به اوستایی: yimō xshaetō ) برای پیشکشی به ایزدبانو آناهیتا و اَرد ( آراد، اَردوخش، اَشی وَنگوهی، پارَند، راتا، آدا ) در بالای کوه هَرا ( هَرا بُرزَیتی، هَرائیتی بُرز: البرز کوه، کوه بزرگ و با شکوه ) داد تا برای رویارویی با دیوها، آن ها را آماده کند!
همچنین در شاهنامه فردوسی خردمند، این دوشیزه گان ( شَهناز، اَرنَواز ) ، برای سرنگونی هزار ساله ضحاک به همسری آن درآمدند!
بخش 1 ضحاک، شاهنامه فردوسی:
دو پاکیزه از خانهٔ جمّشید/برون آوریدند لرزان چو بید
که جمشید را هر دو دختر بدند/سر بانوان را چو افسر بدند
ز پوشیده رویان یکی شهرناز/دگر پاکدامن به نام ارنواز
به ایوان ضحاک بردندشان/بر آن اژدهافش سپردندشان
سپس این دو بانو به دربار راه پیدا کردند و ضحاک این دو را به همسری برگزید و آن دو بانو به همکاری آشپزان دربار ( اَرمایِل یا اَرمانَک، گَرمایِل یا گَرمانَک ) توانستند سَر ( مغز خام ) میش ( گوسفند ) را جایگزین آشپزی سَر انسان کنند!
بخش 2 ضحاک، شاهنامه فردوسی:
دو پاکیزه از گوهر پادشا/دو مرد گرانمایه و پارسا
یکی نام اَرمایِل پاک دین/دگر نام گَرمایِل پیشبین
همچنین با آغاز هَزاهَز ( قیام ) کاوه آهنگر؛ تِریتا ( فریدون ) پادشاه گردید و توانست حکومت هزار ساله ضحاک را نابود سازد و آن را در بلندترین کوه البرز >>> دماوند ( اَئیریو خَشوثَه، اَئیریو خَشوتا ) در بند یا زندانی کند!
( ( بَرمایه: بَرمایون - اوستا: بَرِمایَئونَه، baremāyaōna
تِریتا ( فریدون ) در کودکی از پَم ( شیر ) بَرمایه خورده بود و ضحاک آن را کشت و فریدون به خون خواهی آن برخواست!
در برابر ( هَمِستار ) فرومایه است: قیمتی، با ارزش ( پُر ارزش ) ، ارزشمند، گرانبها -
والا، گرانمایه، ارزنده، شکوهمند، با شوکت، کاریزما دار! ) )
بخش 10 ضحاک، شاهنامه فردوسی:
چنین داد پاسخ فریدون که تخت/نماند به کس جاودانه نه بخت
منم پور آن نیک بخت آبتین/که بگرفت ضحاک ز ایران زمین
بکشتش به زاری و من کینه جوی/نهادم سوی تخت ضحاک روی
همان گاو برمایه کم دایه بود/ز پیکر تنش همچو پیرایه بود
ز خون چنان بی زبان چارپای/چه آمد برآن مرد ناپاک رای
کمر بسته ام لاجرم جنگجوی/از ایران به کین اندر آورده روی
سرش را بدین گرزهٔ گاو چهر/بکوبم نه بخشایش آرم نه مهر
چو بشنید ازو این سخن ارنواز/گشاده شدش بر دل پاک راز
بخشی از بند:
34 آبان یشت و 32 ارد ( اَشی ) یشت و 14دُرُواسپ ( گوش ) یشت:
uta - hē vanta azāni
"sanghavāči" arenavāči
yōi hen kehrpa sraēshta zazāitēe
gaēthyāi - tē yōi abdōtem
معنی: که من ( جمشید ) بتوانم ( برای رویارویی با اهریمن ) دو خواهرم: "شَهناز" و اَرنَواز که زیباترین اندام در میان زنان را دارند به آن ها ( ایزدبانو آناهیتا و اشی ) بدهم ( تا آماده نبرد شوند و جمشید کامیاب شود )
در اوستا به این گونه آمده است:
شَنگ هَواک ( sanghavāči )
شَنگ ( sang ) : پیشکش، هدیه، رَهاوَرد، ارمغان، تحفه
هَواک، نَواک ( havāc، navāc ) : نواگ - نوا، آواز، آهنگ، گواژه!
... [مشاهده متن کامل]
ای ( i ) : پسوند همراهی و سوم شخص مفرد اوستایی
معنی: بشارت دهنده، نوید بخش، خوش خبر -
گرمابخش، دلگرمی، امیدوار کننده، خوش بین ( مثبت اندیش ) ، نیک نظر
نام یکی از دوشیزگانی است که جمشید ( یِیِمَه"یَم، یَمَه، یَما" - به اوستایی: yimō xshaetō ) برای پیشکشی به ایزدبانو آناهیتا و اَرد ( آراد، اَردوخش، اَشی وَنگوهی، پارَند، راتا، آدا ) در بالای کوه هَرا ( هَرا بُرزَیتی، هَرائیتی بُرز: البرز کوه، کوه بزرگ و با شکوه ) داد تا برای رویارویی با دیوها، آن ها را آماده کند!
همچنین در شاهنامه فردوسی خردمند، این دوشیزه گان ( شَهناز، اَرنَواز ) ، برای سرنگونی هزار ساله ضحاک به همسری آن درآمدند!
بخش 1 ضحاک، شاهنامه فردوسی:
دو پاکیزه از خانهٔ جمّشید/برون آوریدند لرزان چو بید
که جمشید را هر دو دختر بدند/سر بانوان را چو افسر بدند
ز پوشیده رویان یکی شهرناز/دگر پاکدامن به نام ارنواز
به ایوان ضحاک بردندشان/بر آن اژدهافش سپردندشان
سپس این دو بانو به دربار راه پیدا کردند و ضحاک این دو را به همسری برگزید و آن دو بانو به همکاری آشپزان دربار ( اَرمایِل یا اَرمانَک، گَرمایِل یا گَرمانَک ) توانستند سَر ( مغز خام ) میش ( گوسفند ) را جایگزین آشپزی سَر انسان کنند!
بخش 2 ضحاک، شاهنامه فردوسی:
دو پاکیزه از گوهر پادشا/دو مرد گرانمایه و پارسا
یکی نام اَرمایِل پاک دین/دگر نام گَرمایِل پیشبین
همچنین با آغاز هَزاهَز ( قیام ) کاوه آهنگر؛ تِریتا ( فریدون ) پادشاه گردید و توانست حکومت هزار ساله ضحاک را نابود سازد و آن را در بلندترین کوه البرز >>> دماوند ( اَئیریو خَشوثَه، اَئیریو خَشوتا ) در بند یا زندانی کند!
( ( بَرمایه: بَرمایون - اوستا: بَرِمایَئونَه، baremāyaōna
تِریتا ( فریدون ) در کودکی از پَم ( شیر ) بَرمایه خورده بود و ضحاک آن را کشت و فریدون به خون خواهی آن برخواست!
در برابر ( هَمِستار ) فرومایه است: قیمتی، با ارزش ( پُر ارزش ) ، ارزشمند، گرانبها -
والا، گرانمایه، ارزنده، شکوهمند، با شوکت، کاریزما دار! ) )
بخش 10 ضحاک، شاهنامه فردوسی:
چنین داد پاسخ فریدون که تخت/نماند به کس جاودانه نه بخت
منم پور آن نیک بخت آبتین/که بگرفت ضحاک ز ایران زمین
بکشتش به زاری و من کینه جوی/نهادم سوی تخت ضحاک روی
همان گاو برمایه کم دایه بود/ز پیکر تنش همچو پیرایه بود
ز خون چنان بی زبان چارپای/چه آمد برآن مرد ناپاک رای
کمر بسته ام لاجرم جنگجوی/از ایران به کین اندر آورده روی
سرش را بدین گرزهٔ گاو چهر/بکوبم نه بخشایش آرم نه مهر
چو بشنید ازو این سخن ارنواز/گشاده شدش بر دل پاک راز
بخشی از بند:
34 آبان یشت و 32 ارد ( اَشی ) یشت و 14دُرُواسپ ( گوش ) یشت:
uta - hē vanta azāni
"sanghavāči" arenavāči
yōi hen kehrpa sraēshta zazāitēe
gaēthyāi - tē yōi abdōtem
معنی: که من ( جمشید ) بتوانم ( برای رویارویی با اهریمن ) دو خواهرم: "شَهناز" و اَرنَواز که زیباترین اندام در میان زنان را دارند به آن ها ( ایزدبانو آناهیتا و اشی ) بدهم ( تا آماده نبرد شوند و جمشید کامیاب شود )
شهرناز یا شهرنواز از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر جمشید پادشاه پیشدادی و مادر سلم و تور فرزندان فریدون پادشاه پیشدادی.
شهرناز:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " شهرناز" می نویسد : ( ( شهرناز در پهلوی سنگهوک sanghawag، در اوستایی سَنْگْهه واچی است. پاره ی دوم این نام واچی، همان است که در نام "ارنواز" نیز دیده می شود و از ستاگ واک به معنی سخن گفتن برآمده است. پاره ی نخستین آن سنگه ( در سانسکریت شَنْسَه šansa ) به معنی اعلام کردن و دستور دادن است که سخون saxwan در پهلوی و" سخن "در پارسی با آن هم ریشه اند. بر این پایه، معنی شهرناز" زنی که از فرمان و دستور سخن می گوید "می تواند بود. ریخت پارسی این نام می بایست سَنْواز و یا سانْواز می شد که در تاریخ طبری آورده شده است. می تواند بود که چون این نام از دید معناشناسی نامی تاریک بوده است به شهرناز دیگرگون شده است. ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( ز پوشیده رویان یکی شهرناز
دگر پاکدامن به نام ارنواز ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 287. )
دکتر کزازی در مورد واژه ی " شهرناز" می نویسد : ( ( شهرناز در پهلوی سنگهوک sanghawag، در اوستایی سَنْگْهه واچی است. پاره ی دوم این نام واچی، همان است که در نام "ارنواز" نیز دیده می شود و از ستاگ واک به معنی سخن گفتن برآمده است. پاره ی نخستین آن سنگه ( در سانسکریت شَنْسَه šansa ) به معنی اعلام کردن و دستور دادن است که سخون saxwan در پهلوی و" سخن "در پارسی با آن هم ریشه اند. بر این پایه، معنی شهرناز" زنی که از فرمان و دستور سخن می گوید "می تواند بود. ریخت پارسی این نام می بایست سَنْواز و یا سانْواز می شد که در تاریخ طبری آورده شده است. می تواند بود که چون این نام از دید معناشناسی نامی تاریک بوده است به شهرناز دیگرگون شده است. ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( ز پوشیده رویان یکی شهرناز
دگر پاکدامن به نام ارنواز ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 287. )
اسم اصیل ایرانی و در عین حال بسیار زیبا و پر معنا