نقره ما اگرچه شهررواست
پیش نقاد رای او شد رد.
شرف شفروه ای ( از انجمن آرا ).
تاسکه به نام شمس از لعل زدندآهن ز طلا شهررواتر گشته ست.
ظهوری ( از آنندراج ).
رجوع به شهروا شود.شهرروا. [ ش َهَ رْ رَ ] ( اِخ ) شهرکی است [ به ناحیت کرمان ] بر کرانه دریا و اندر وی صیادانند. ( حدود العالم ).