[ویکی فقه] شهادت همسر حزقیل و آسیه. دستگاه طاغوتی فرعون به قدری جبّار و بی رحم بود، که برای پایدار ماندن خود به صغیر و کبیر و زن و مرد رحم نمی کردند. نمونه ای از این بی رحمی ها در ماجرای آسیه همسر فرعون و همسر حزقیل، آرایشگر دختران فرعون، نمایات است.
فرعون در کاخش برای دخترانش آرایشگر مخصوصی داشت که همسر حزقیل (مؤمن آل فرعون) بود (در چندین روایت آمده، به دستور فرعون، حزقیل را نیز به شهادت رساندند و بدنش را قطعه قطعه کردند. ) که ایمان خود را مخفی می داشت. روزی او در قصر فرعون مشغول آرایش کردن سر و صورت دختر فرعون بود ناگهان شانه از دستش افتاد و او طبق عادت خود گفت: «بِسْمِ الله» (به نام خدا)، دختر فرعون گفت: آیا منظور از خدا، در این کلمه پدرم فرعون بود؟آرایشگر: نه، بلکه منظورم پروردگار خودم، پروردگار تو و پروردگار پدرت بود.دختر فرعون: این مطلب را به پدر خبر خواهم داد.آرایشگر: برو خبر بده، باکی نیست. او نزد پدر رفت و ماجرا را گزارش داد. فرعون آرایشگر و فرزندانش را طلبید و به او گفت: «پروردگار تو کیست؟»آرایشگر: پروردگار من و تو خداست!فرعون دستور داد تنوری را که از مس ساخته بودند پر از آتش کردند تا او و فرزندانش را در آن تنور بسوزانند. آرایشگر به فرعون گفت: من یک تقاضا دارم و آن اینکه استخوان های من و فرزندانم را در یکجا جمع کرده و دفن کنید. فرعون گفت: «چون بر گردن ما حق داری، این کار را انجام می دهم! »
← سخن کودک شیرخوار
آسیه همسر فرعون از بانوان محترم بنی اسرائیل بود و به طور مخفی خدای حقیقی را می پرستید. فرعون نزد او آمد و ماجرای شهادت آرایشگر و فرزندانش را به او خبر داد.آسیه: وای بر تو ای فرعون! چه چیز باعث شده که این گونه بر خداوند متعال جرات یابی و گستاخی کنی؟فرعون: گویا تو نیز مانند آن آرایشگر دیوانه شده ای؟!آسیه: دیوانه نشده ام، بلکه ایمان دارم به خداوند متعال، پروردگار خودم و پروردگار تو و پروردگار جهانیان.فرعون مادر آسیه را طلبید و به او گفت: «دخترت دیوانه شده، سوگند یاد کرده ام اگر به خدای موسی کافر نگردد او را با آتش بسوزانم.»مادر آسیه در خلوت با آسیه صحبت کرد: «که خود را به کشتن نده و با شوهرت توافق کن...» ولی آسیه، سخن بیهوده مادر را گوش نکرد و گفت: «هرگز به خداوند متعال، کافر نخواهم شد.»فرعون فرمان داد دست ها و پاهای آسیه را به چهارمیخی که در زمین نصب کرده بودند بستند. (از این رو در قرآن، فرعون به عنوان ذو الاوتاد (صاحب میخ ها) یاد شده است.) و او را در برابر تابش سوزان خورشید نهادند، و سنگ بسیار بزرگی را روی سینه اش گذاشتند. او نیمه نیمه نفس می کشید و در زیر شکنجه بسیار سختی قرار داشت.
← اعجاز حضرت موسی
۱. ↑ عروسی حویزی، عبدعلی، تفسیر نورالثقلین، ج۴، ص۵۲۱.
...
فرعون در کاخش برای دخترانش آرایشگر مخصوصی داشت که همسر حزقیل (مؤمن آل فرعون) بود (در چندین روایت آمده، به دستور فرعون، حزقیل را نیز به شهادت رساندند و بدنش را قطعه قطعه کردند. ) که ایمان خود را مخفی می داشت. روزی او در قصر فرعون مشغول آرایش کردن سر و صورت دختر فرعون بود ناگهان شانه از دستش افتاد و او طبق عادت خود گفت: «بِسْمِ الله» (به نام خدا)، دختر فرعون گفت: آیا منظور از خدا، در این کلمه پدرم فرعون بود؟آرایشگر: نه، بلکه منظورم پروردگار خودم، پروردگار تو و پروردگار پدرت بود.دختر فرعون: این مطلب را به پدر خبر خواهم داد.آرایشگر: برو خبر بده، باکی نیست. او نزد پدر رفت و ماجرا را گزارش داد. فرعون آرایشگر و فرزندانش را طلبید و به او گفت: «پروردگار تو کیست؟»آرایشگر: پروردگار من و تو خداست!فرعون دستور داد تنوری را که از مس ساخته بودند پر از آتش کردند تا او و فرزندانش را در آن تنور بسوزانند. آرایشگر به فرعون گفت: من یک تقاضا دارم و آن اینکه استخوان های من و فرزندانم را در یکجا جمع کرده و دفن کنید. فرعون گفت: «چون بر گردن ما حق داری، این کار را انجام می دهم! »
← سخن کودک شیرخوار
آسیه همسر فرعون از بانوان محترم بنی اسرائیل بود و به طور مخفی خدای حقیقی را می پرستید. فرعون نزد او آمد و ماجرای شهادت آرایشگر و فرزندانش را به او خبر داد.آسیه: وای بر تو ای فرعون! چه چیز باعث شده که این گونه بر خداوند متعال جرات یابی و گستاخی کنی؟فرعون: گویا تو نیز مانند آن آرایشگر دیوانه شده ای؟!آسیه: دیوانه نشده ام، بلکه ایمان دارم به خداوند متعال، پروردگار خودم و پروردگار تو و پروردگار جهانیان.فرعون مادر آسیه را طلبید و به او گفت: «دخترت دیوانه شده، سوگند یاد کرده ام اگر به خدای موسی کافر نگردد او را با آتش بسوزانم.»مادر آسیه در خلوت با آسیه صحبت کرد: «که خود را به کشتن نده و با شوهرت توافق کن...» ولی آسیه، سخن بیهوده مادر را گوش نکرد و گفت: «هرگز به خداوند متعال، کافر نخواهم شد.»فرعون فرمان داد دست ها و پاهای آسیه را به چهارمیخی که در زمین نصب کرده بودند بستند. (از این رو در قرآن، فرعون به عنوان ذو الاوتاد (صاحب میخ ها) یاد شده است.) و او را در برابر تابش سوزان خورشید نهادند، و سنگ بسیار بزرگی را روی سینه اش گذاشتند. او نیمه نیمه نفس می کشید و در زیر شکنجه بسیار سختی قرار داشت.
← اعجاز حضرت موسی
۱. ↑ عروسی حویزی، عبدعلی، تفسیر نورالثقلین، ج۴، ص۵۲۱.
...
wikifeqh: شهادت_همسر_حزقیل_و_آسیه