[ویکی فقه] عبدالله بن حسن بن علی (علیه السّلام)، از شهدای کربلاست که در آغوش عموی خویش، امام حسین (علیه السّلام) به شهادت رسید.
(طبری از او به «نوجوان» یاد کرده و نام او را ذکر نکرده است ؛ اما مرحوم شیخ مفید و مرحوم سید بن طاووس، صراحتا نام او را «عبدالله بن حسن» ذکر کرده اند. )در این هنگام عبدالله بن حسن بن علی (علیه السّلام)، که نوجوانی نابالغ و (در زیبایی) همانند ماه شب چهارده بود، از پیش زنان بیرون آمد تا کنار عمویش حسین (علیه السّلام) ایستاد. زینب (سلام الله علیها)، دختر علی (علیه السّلام) خود را به او رساند تا او را نگه دارد. حسین (علیه السّلام) به خواهرش فرمود: خواهرم او را نگه دار عبدالله نپذیرفت و به شدت مقاومت کرد و گفت: به خدا، از عمویم جدا نمی شوم. ابجر بن کعب (طبری، بحر بن کعب، نوشته است. ) با شمشیر به طرف حسین (علیه السّلام) حمله کرد. آن نوجوان گفت: یا ابن الخبیثة ا تقتل عمّی؟ «ای ناپاکزاده، عمویم را می کشی؟». ابجر شمشیری (به سوی حسین (علیه السّلام)) حواله کرد و عبدالله دستش را مقابل گرفت و دستش جدا گردید و از پوست آویزان شد. عبدالله صدا زد: ای مادر، امام حسین (علیه السّلام) او را در آغوش کشید و فرمود: ای برادرزاده، برآنچه پیش آمد، صبر کن و امید خیر از سوی خدا داشته باش. خداوند تو را به پدران شایسته ات، به رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم)، علی بن ابی طالب (علیه السّلام)، حمزه، جعفر و حسن بن علی ملحق می کند.
قاتل عبدالله
(ابن نما و سید بن طاووس بعد از جمله امام که فرمود: یلحقک بابائک الصالحین، می افزایند. در این هنگام حرمله، تیری رها کرد و آن کودک را به شهادت رساند. طبری نیز قاتل او را حرمله می داند. ) سپس حسین (علیه السّلام) دستش را به آسمان بلند کرد و گفت: «خدایا، باران آسمانت را از آنان بازدار و آنان را از برکات زمین محروم کن. خداوندا، اگر آنان را تا مدتی (از نعمت هایت) برخوردار کردی، در میانشان تفرقه و جدایی بینداز و آنها را فرقه ها و گروه های پراکنده قرار بده و همیشه حاکمان را از آنان ناخشنود ساز؛ چرا که آنان ما را دعوت کردند تا یاریمان کنند، اما بر ما ستم روا داشته، ما را کشتند». (اللهم امسک عنهم قطر السّماء وامنعهم برکات الارض، اللهم فان متعتهم الی حین ففرقهم فرقاً واجعلهم طرائق قدداً ولاترض عنهم الولاة ابداً فانهم دعونا لینصرونا فعدوا علینا فقتلونا. )
(طبری از او به «نوجوان» یاد کرده و نام او را ذکر نکرده است ؛ اما مرحوم شیخ مفید و مرحوم سید بن طاووس، صراحتا نام او را «عبدالله بن حسن» ذکر کرده اند. )در این هنگام عبدالله بن حسن بن علی (علیه السّلام)، که نوجوانی نابالغ و (در زیبایی) همانند ماه شب چهارده بود، از پیش زنان بیرون آمد تا کنار عمویش حسین (علیه السّلام) ایستاد. زینب (سلام الله علیها)، دختر علی (علیه السّلام) خود را به او رساند تا او را نگه دارد. حسین (علیه السّلام) به خواهرش فرمود: خواهرم او را نگه دار عبدالله نپذیرفت و به شدت مقاومت کرد و گفت: به خدا، از عمویم جدا نمی شوم. ابجر بن کعب (طبری، بحر بن کعب، نوشته است. ) با شمشیر به طرف حسین (علیه السّلام) حمله کرد. آن نوجوان گفت: یا ابن الخبیثة ا تقتل عمّی؟ «ای ناپاکزاده، عمویم را می کشی؟». ابجر شمشیری (به سوی حسین (علیه السّلام)) حواله کرد و عبدالله دستش را مقابل گرفت و دستش جدا گردید و از پوست آویزان شد. عبدالله صدا زد: ای مادر، امام حسین (علیه السّلام) او را در آغوش کشید و فرمود: ای برادرزاده، برآنچه پیش آمد، صبر کن و امید خیر از سوی خدا داشته باش. خداوند تو را به پدران شایسته ات، به رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم)، علی بن ابی طالب (علیه السّلام)، حمزه، جعفر و حسن بن علی ملحق می کند.
قاتل عبدالله
(ابن نما و سید بن طاووس بعد از جمله امام که فرمود: یلحقک بابائک الصالحین، می افزایند. در این هنگام حرمله، تیری رها کرد و آن کودک را به شهادت رساند. طبری نیز قاتل او را حرمله می داند. ) سپس حسین (علیه السّلام) دستش را به آسمان بلند کرد و گفت: «خدایا، باران آسمانت را از آنان بازدار و آنان را از برکات زمین محروم کن. خداوندا، اگر آنان را تا مدتی (از نعمت هایت) برخوردار کردی، در میانشان تفرقه و جدایی بینداز و آنها را فرقه ها و گروه های پراکنده قرار بده و همیشه حاکمان را از آنان ناخشنود ساز؛ چرا که آنان ما را دعوت کردند تا یاریمان کنند، اما بر ما ستم روا داشته، ما را کشتند». (اللهم امسک عنهم قطر السّماء وامنعهم برکات الارض، اللهم فان متعتهم الی حین ففرقهم فرقاً واجعلهم طرائق قدداً ولاترض عنهم الولاة ابداً فانهم دعونا لینصرونا فعدوا علینا فقتلونا. )
wikifeqh: شهادت_عبدالله_بن_حسن_بن_علی