شه تار

لغت نامه دهخدا

شه تار. [ ش َه ْ ] ( اِ مرکب ) مخفف شاه تار. اولین تار.تار بم. تار گنده که در سازها بندند. ( از برهان ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). رجوع به شاه تار شود.

فرهنگ فارسی

اولین تار سازها تار بم و گنده ٠

فرهنگ معین

(شَ ) (اِمر. ) اولین تار سازها.

پیشنهاد کاربران

بپرس