شنکله

لغت نامه دهخدا

شنکله. [ ش َ ک َ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) شنگله. خوشه خرما و انگور و غله و جز آن. || ریشه ای از ابریشم و جز آن که بر دستار و روپاک و مانند آن ترتیب دهند. || پارچه ناپاک و ملوث و چرکین. || جای ناپاک. || اصطبل. ( از ناظم الاطباء ). و رجوع به شنگله شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس