شنه
فرهنگ اسم ها
معنی: نسیم آرام و دلپذیر
برچسب ها: اسم، اسم با ش، اسم دختر، اسم کردی
لغت نامه دهخدا
میدانت خوابگاهت خون عدو شراب
تیغ اسپرغم و شنه اسپان سماع خوش.
دقیقی ( از لغت اسدی چ پاول هورن ).
هرآنگهی که به بیشه درون زند شنه ز بیم شنه او شیر بفکند چنگال.
منجیک.
از سرانگشتان معشوقان نگر سبزی حنابر سر انگشت سبزی بر سر سبزی شنه.
منوچهری.
چنان با شنه حمله کرد ادهمش که در حمله خون خوی شد از ادرمش ( ؟ ).
اسدی.
ز گریه و شنه کلک او بخندد عقل ز خنده مه منجوق او بگرید جان.
مختاری.
دشمن و دوست را چه نحس و چه سعدشنه و شانه اش چه کوه و چه رعد.
سنائی.
شنه. [ ش َ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) مخفف شانه. آلتی است که برزیگران برای باد دادن غله کوفته شده بکار برند تا غله از کاه جدا گردد.چارشاخ. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به شانه شود.
شنه. [ ش َ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) نفرین و لعنت. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). سنه. ( فرهنگ فارسی معین ). اما کلمه در این معنی صورتی یا تصحیفی از «سنه » است.
شنه. [ ش َ ن ِ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بهمن شیر بخش مرکزی شهرستان خرم شهر. سکنه آن 800 تن. آب از رودخانه. محصول آن خرما و سبزیجات. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
فرهنگ فارسی
مشک کهنه دریده یا لقب وهب بن خالد جاهلی ذوالشنه وهب ابن خالد است که رهزنی می کرده و با خود شنه میداشته .
فرهنگ معین
( ~ . ) (اِ. ) ۱ - آواز و صدای چیزی (مانند صریر قلم و آواز نفیر و نای و سورنای ). ۲ - آواز جانوران (اهلی و وحشی ).
( ~ . ) (اِ. ) آلتی است که برزیگران برای باد دادن غلة کوفته شده به کار برند تا غله از کاه جدا گردد، چارشاخ .
فرهنگ عمید
۲. آواز قلم.
۳. بانگ نای.
۴. شیهۀ اسب.
لعنت، نفرین.
پیشنهاد کاربران
اسم قشنگ دخترانه ی کُردی به معنی نسیم
Shna
شْنه ( شنَ ) در کردی به معنی نسیم یا محل وزیدن نسیم
در گویش تاتی شَنَه به شانه گفته میشود.