شنفری

لغت نامه دهخدا

شنفری. [ ش َ ف َ را ] ( اِخ ) نام شاعری است ازدی از حد درگذرنده و منه المثل : اعدی من الشنفری. ( منتهی الارب ). او را بجهت حدت یا ستبری دو لب بدین نام خوانده اند. ( از اقرب الموارد ).
شمس بن مالک ملقب به شنفری بن الازدی ، شاعر جاهلی. او و تأبط شرا از عدائین عرب به شمار می رفتند یعنی از کسانی بودند که در دویدن شهرت داشتند. مورخان شجره نامه کاملی از او ذکر کرده اند ولی همه مآخذ حتی درباره نام او و نام پدران نزدیک وی همرای نیستند اما کلیه منابع اتفاق دارند که او از قبیله بنی الاواس بن الحجربن الهنوبن الازد ساکن جنوب عربستان می باشد. شنفری از آن گروه شاعران جاهلی است که مقدار بسیار کمی از شعر آنها به ما رسیده است. وی در دوران جوانی به دست قبیله شبابةبن فهم اسیر گشت و وقتی آزاد شد که یک تن از قبیله ازد را بجای او مبادله کردند. شنفری مردی ماجراجو بود و اغلب به غارت و راهزنی می پرداخت ، تا آنکه در یکی از شبیخونهای خود بر قبیله بنی سلامان دستگیر گردید و به قتل رسید. اشعار او شامل موضوعات حماسی و فخر است و یکی از مشهورترین قصائد او که بدست ما رسیده قصیده «لامیةالعرب »است. یکی دو قصیده دیگر نیز از او به یادگار مانده که شروح متعددی دارد از جمله شرح زمخشری است. اشعاراو به زبانهای مختلف برگردانده شده و «دوساسی » و «نلدکه » ملاحظات و شروحی نیز بر آن دارند. رجوع به الاغانی ، معجم المطبوعات ، دیوان الحماسة، المفضلیات ، دائرة المعارف اسلام ، عیون الاخبار ج 4 ص 79، و العقد الفرید ج 1 ص 81 شود.

فرهنگ فارسی

عمروبن مالک ازدی از قحطان شاعر جاهلی و یمانی ( ف.حدود ۷٠ ه.ق . ). وی از فتاکان عرب و به تیز دویدن مشهور بود . از اشعار معروف او قصیده [ لامیه العرب ] است بمطلع : [ اقیموا بنی امی صدور مطیکم فانی الی قوم سواکم لامیل .]

دانشنامه آزاد فارسی

شَنفَری ( ـ ح ۵۵۰م)
(تلفظ: شَنفَرا) شاعر معروف عرب در عصر جاهلیت. از حیات این شاعر اطلاع موثقی در دست نیست، امّا چنان که حکایت کرده اند، کینه جویی از قبیلۀ بنوسلامان عنصر مسلط در زندگی او بوده است. شنفری در منابع، به واقع یا آمیخته به افسانه، دونده ای بزرگ و دزد و قاتلی فتاک معرفی شده است. وی را در زمرۀ صُعلوکان (راهزنان) دانسته اند؛ لیکن به دلیل قصیدۀ فاخرش لامیة العرب، که همگان آن را ستوده اند، نام او بلندی گرفت. ثَعلَب و زمخشری از جمله شارحان این شعرند. ابن دُریَد این قصیده را سرودۀ خَلَف الاحمر دانسته است، امّا ناقدان امروزی آن را اثری اصیل از شعر بدویان می شمارند. مضمون این قصیده سفر شاعر، بدون شتر، در بادیه است که تنها همسفرش سلاح اوست. جز قصیدۀ مذکور و ابیاتی پراکنده، از شنفری قصیدۀ دیگری با نام تائیه در مفضلیات آمده است.

پیشنهاد کاربران

بپرس