حواس پنجگانه در پارسی سره
●احساس کردن ( در چم و معنای همگانی ) = چشیدن / چشش / چشایی
امروز ما از چشیدن برای مزه مزه کردن بهره می بریم ولی چمار درست این ستاک چشیدن در چم همگانی است مانند:
که این درد هر کس بباید چشید
... [مشاهده متن کامل]
شکیبائی و نام باید گزید ( فردوسی )
۱. بینایی / دیدن / بینش
شبی دیرند و ظلمت را مهیا
چو نابینا در او دو چشم بینا ( رودکی )
۲. شنوایی / شنفتن / شِنَوِش
بشنوانید مرا شیون من وز دل سنگ
بشنوید آه رشید ار شنوائید همه ( خاقانی شروانی )
۳. بویایی / بوییدن / بویش
گر نداری خون مشک آهوان
سنبل تر بهر بویایی فرست ( خاقانی شروانی )
۴. مزایی / مزیدن یا مچتن ( پارسی میانه ) / مزش
وزان پس به کار دگر درخزیم
که تلخی مزیدیم و شیرین مزیم ( فردوسی )
۵. بساوایی / بساویدن یا پسودن / بساوش
کمندی بر آن کنگره درببست
گره زد برو چند و ببسود دست ( فردوسی )
واژه شنفتن
معادل ابجد 880
تعداد حروف 5
تلفظ šenoftan
ترکیب ( مصدر متعدی ) [پهلوی: šnaftan]
مختصات ( ش نُ تَ ) [ په . ] ( مص م . )
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
منبع عکس. فرهنگ فارسی یا فرهنگ عمید
به کوردی شنَفتِن یعنی شنیدن
واژگانِ " آشنا، شناختن، شنُفتن، شنیدن، شنویدن" برگرفته از واژگانِ "خشنا، خشنو" در زبانِ اوستایی:
1 - آشنا:
تکواژها: ( آ ( پیشوند ) - شنا )
در زبانِ اوستایی "خشنا" به چمِ "شناختن، شناساندن، آشنا" بوده است که با واژه یِ " آشنا" همریشه است. در واژه یِ " خشنا" آوایِ " خ" زدوده شده است که این زدایشِ آوایی بمانندِ واژه یِ "آ - شوب/اوستایی:آ - خشوب ( خشوف ) " از کارواژه یِ " آشُفتن" است.
... [مشاهده متن کامل]
در واژه یِ " آشنا"، " آ " یِ نخستین پیشوند است یعنی ( آ - شنا ) بوده است. کارواژه یِ آن " آشناییدن" با بُن کنونیِ " آشنای"است که واژگانی همچون " آشنایِش و. . . " می توان از آن ساخت بمانندِ واژگانِ ( جدا/جداییدن/جدایِش ) .
2 - شناختن:
تکواژها: ( شنا - ( آ ) ختن )
کارواژه یِ " شناختن" از " شنا/خشنا" به همراهِ کارواژه یِ " آختن" ساخته شده است. بُن کنونیِ کارواژه " آختن"، " آز" می باشد که به همراه " شنا"، بُن کنونیِ" شناز / شناس" را خواهیم داشت.
3 - شنُفتَن/ شنیدن /شنویدن:
تکواژها: ( شنو - دَن )
"شِنُفتن/شنیدن/شنَویدن" همگی برآمده از واژه یِ " آشنودن" در پارسیِ میانه به چمِ " فهمیدن" هستند. " آ " در کارواژه یِ " آشنودَن" پیشوند است و آنچه می ماند " شنودن" است که به روشنی با واژگانِ " شنُفتن، شنیدن، شنویدن" همریشه است. خودِ کارواژه یِ " آ - شنودن" در پارسی میانه برآمده از واژه یِ اوستاییِ "خشنو" به چمِ " دانستن، فهمیدن" است که آوایِ " خ" بمانندِ بندِ 1 زدوده شده است.
پَسگَشتها ( references ) :
1 - رویه هایِ 434 و 435 از نبیگِ " فرهنگ واژه های اوستا"
2 - رویه یِ 37 از " STUDIES IN PERSIAN ETYMOLOGY II "