شنفتن

لغت نامه دهخدا

شنفتن. [ ش ِ ن ُ ت َ ] ( مص ) شنیدن. سماع. ( برهان ). شنودن و شنیدن. ( رشیدی ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). شنیدن. ( جهانگیری ) ( غیاث اللغات ). اصغا کردن. اصاغة. استماع کردن. ( یادداشت مؤلف ). ادراک کردن آواز بتوسط گوش. ( فرهنگ نظام ) :
حال دل با تو گفتنم هوس است
خبر دل شنفتنم هوس است.
حافظ.
همچنان آن صورت زیبا که گفت
که منم مقصود دل زو که شنفت.
شاه داعی شیرازی ( از جهانگیری ).
- حرف شنفتن ؛ حرف پذیرفتن. شنوایی داشتن. فرمانبردار بودن.
|| بو کردن. ( انجمن آرا ) ( رشیدی ).

فرهنگ فارسی

شنیدن
( مصدر ) ( شنفت شنود خواهد شنفت بشنو شنونده شنوا شنفته ) . ۱ - شنیدن . ۲ - استشمام کردن .

فرهنگ معین

(ش نُ تَ ) [ په . ] (مص م . ) ۱ - شنیدن . ۲ - بوی کردن .

فرهنگ عمید

= شنیدن

پیشنهاد کاربران

به کوردی شنَفتِن یعنی شنیدن
واژگانِ " آشنا، شناختن، شنُفتن، شنیدن، شنویدن" برگرفته از واژگانِ "خشنا، خشنو" در زبانِ اوستایی:
1 - آشنا:
تکواژها: ( آ ( پیشوند ) - شنا )
در زبانِ اوستایی "خشنا" به چمِ "شناختن، شناساندن، آشنا" بوده است که با واژه یِ " آشنا" همریشه است. در واژه یِ " خشنا" آوایِ " خ" زدوده شده است که این زدایشِ آوایی بمانندِ واژه یِ "آ - شوب/اوستایی:آ - خشوب ( خشوف ) " از کارواژه یِ " آشُفتن" است.
...
[مشاهده متن کامل]

در واژه یِ " آشنا"، " آ " یِ نخستین پیشوند است یعنی ( آ - شنا ) بوده است. کارواژه یِ آن " آشناییدن" با بُن کنونیِ " آشنای"است که واژگانی همچون " آشنایِش و. . . " می توان از آن ساخت بمانندِ واژگانِ ( جدا/جداییدن/جدایِش ) .
2 - شناختن:
تکواژها: ( شنا - ( آ ) ختن )
کارواژه یِ " شناختن" از " شنا/خشنا" به همراهِ کارواژه یِ " آختن" ساخته شده است. بُن کنونیِ کارواژه " آختن"، " آز" می باشد که به همراه " شنا"، بُن کنونیِ" شناز / شناس" را خواهیم داشت.
3 - شنُفتَن/ شنیدن /شنویدن:
تکواژها: ( شنو - دَن )
"شِنُفتن/شنیدن/شنَویدن" همگی برآمده از واژه یِ " آشنودن" در پارسیِ میانه به چمِ " فهمیدن" هستند. " آ " در کارواژه یِ " آشنودَن" پیشوند است و آنچه می ماند " شنودن" است که به روشنی با واژگانِ " شنُفتن، شنیدن، شنویدن" همریشه است. خودِ کارواژه یِ " آ - شنودن" در پارسی میانه برآمده از واژه یِ اوستاییِ "خشنو" به چمِ " دانستن، فهمیدن" است که آوایِ " خ" بمانندِ بندِ 1 زدوده شده است.
پَسگَشتها ( references ) :
1 - رویه هایِ 434 و 435 از نبیگِ " فرهنگ واژه های اوستا"
2 - رویه یِ 37 از " STUDIES IN PERSIAN ETYMOLOGY II "

شنفتنشنفتنشنفتن

بپرس