شندره
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
شره؛ پاره
پیشنهاد کاربران
شِندِرَه:شرحه شرحه. پاره پاره.
نمونه: قلب تو بود که بر خاربوته های پاییزی شِندِره می شد. ( کلیدر ج۸ص۲۱۴۷ ) محمد جعفر نقوی
نمونه: قلب تو بود که بر خاربوته های پاییزی شِندِره می شد. ( کلیدر ج۸ص۲۱۴۷ ) محمد جعفر نقوی
در تداول عامیانه: شرنده
پاره پاره، جرواجر، تکه پاره، شرحه شرحه، پارچه بسیار کهنه و مستعمل
پاره پاره، جرواجر، تکه پاره، شرحه شرحه، پارچه بسیار کهنه و مستعمل
کهنه وفرسوده