شنابر. [ ش ِ ب َ ] ( نف مرکب ) آنکه شنا کردن داند. ( یادداشت مؤلف ). داننده شنا. آب باز. شناگر. آب آشنا : شنابر چو بی آشنا را گِرَدچو زیرک نباشد نخست او مِرَد.اسدی.میان آبگیری به پهنای راغ شنابر در آب شکن گیر ماغ.اسدی ( گرشاسبنامه ص 118 ).