شنا کردن

لغت نامه دهخدا

شنا کردن. [ ش ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) سباحت. خود رادر روی آب نگاهداری کردن و بردن بوسیله حرکات دست و پا. آب بازی کردن : طَمْطَمة؛ شنا کردن. عوم. ( منتهی الارب ). رجوع به شناب ، شنار، شنا و شنو شود. || انجام دادن نوعی ورزش که در اصطلاح ورزشکاران قدیم شنا گویند. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به شنا شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) شناه کردن : هم در آن حال همی کرد به دریای ضمیر - خاطر من ز پی حرص مدیح تو شناه . ( سنایی )

مترادف ها

swim (فعل)
شناور شدن، شنا کردن

فارسی به عربی

سباحة

پیشنهاد کاربران

شنا کردن�swimming
Swimming
شنا کردن
اب تنی
شنا کردن
swim شنا کردن
Swim
Swimmin

در فرانسوی به معنی شنا کردن
اقا ناموشن شنا میشه swimولی کردن نمی دونم چی میشه این میشه شنا کردنswimaxon

سباحت، آب تنی
Swim
آب تنی
Swimming
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس