شمنده. [ ش َ م َ دَ / دِ ] ( نف ) مردم شجاع و دلاور. ( از برهان ) ( آنندراج ). || آشفته شونده. ( فرهنگ فارسی معین ). || پوینده. || بیهوش شده. ( برهان ). بیهوش. ( آنندراج )( انجمن آرا ). || بانگ و غریو برآورنده ( ازتشنگی و گرسنگی ). ( فرهنگ فارسی معین ). || بیم زده. ( برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) : شمنده مرغ بدان برج برفشاند پررمنده رنگ بر آن سنگ برگذارد گام.عنصری.
(شَ مَ دِ ) (ص فا. ) ۱ - رمنده ، ترسنده . ۲ - بیهوش شونده . ۳ - آشفته شونده . ( ~ . ) (ص فا. ) بوینده .