شمغنگ. [ ش َ غ َ] ( ص ) السهک ؛ شمغنگ شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). صاحب اقرب الموارد آرد: سهک الرجل سهکاً؛ کان سهکاً السهک ریح کریهة تجد ممن عرق و خبث رائحةاللحم الخنزیر وریح السمک و صداء الحدید. این کلمه را برهان «شمغند» ضبط می کند. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به شمغند شود.