شمشیر از نیام برکشیدن

پیشنهاد کاربران

شمشیر افکندن بر کسی یا گروهی یا عضوی یا چیزی ؛ با شمشیر زدن. فرودآوردن شمشیر بر. . . :
حریصی را که شمشیر افکنی بر ترک و بر تارک
سزد مغفر چو مرغش ز آشیان سر بپرانی.
ابوطالب کلیم ( از آنندراج ) .
شمشیراز نیام یا ز نیام کشیدن یا برآوردن ؛ بیرون آوردن شمشیر از غلاف برای حمله یا زدن و کشتن کسی یا حیوانی را :
امید صائب از همه کس چون بریده شد
شمشیر آه را ز نیام سحر کشید.
صائب.
شمشیر از نیام برکشیدن ؛ شمشیر از غلاف برآوردن. ( یادداشت مؤلف ) . امتسال. امتساح. ( منتهی الارب ) . امتخاط. اختراط. انتضاء. ( تاج المصادر بیهقی ) . معط. ( منتهی الارب ) . امتلاح. ( المصادر زوزنی ) . تمثیل. ( از منتهی الارب ) . رجوع به ترکیب شمشیر از نیام کشیدن ( برآوردن ) شود.

بپرس