شمشک

/SemSak/

لغت نامه دهخدا

شمشک. [ ش ِ م َ ] ( هزوارش ، اِ ) به لغت زند: کنجد. ( ناظم الاطباء ). به لغت زند و پازند کنجد را گویند و آن دانه ای باشد معروف و از آن روغن گیرند. ( آنندراج ) ( برهان ).

شمشک. [ ش ِ ش َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان رودبار قصران بخش افجه شهرستان تهران. محصول عمده آنجا غلات و قلمستان. سکنه آن 1465 تن. آب آن از چشمه و رودخانه. شمشک از چهار محل تشکیل شده است. چند دکان و چندین معدن زغال سنگ دارد که استخراج می شود و در حدود 1200 تن کارگر در معدن زغال سنگ کار می کنند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ). شمشک امروز از ییلاقها و تفرجگاههای ساکنان تهران در فصل تابستان و محل بازیهای اسکی در زمستان می باشد. ( یادداشت مؤلف ). شمشک از توابع تهران و دارای معدن زغال سنگ است. منطقه زغال سنگی شمشک و توابع آن که در شمال غربی تهران واقع گردیده ، بیشتر از ده فرسخ امتداد داشته و از سمت مغرب به مشرق ممتد و کلیه ٔطبقات زغال سنگی این ناحیه از دو طرف معین از بالا وپایین محدود است به دو طبقه از نمکهای ضخیم و معین و معلوم که طبقه تحتانی آن در کلیه طول خط از اقسام احجار گل رسی و شنی می باشد و طبقه فوقانی عبارت است از احجاری که با احجار آهکی مخلوط می باشد. طبقه زغال سنگی به انضمام طبقات فوقانی و تحتانی آن در طول خط به واسطه رودخانه ها و دره ها قطع می شود. طبقاتی که فعلاً در شمشک موجود است ، با تعیین قطر به قرار ذیل است : 1- طبقه عسلی اعظم به قطر 79 سانتیمتر. 2- طبقه توسرگانی به قطر یک متر. 3- طبقه شاهرگ به قطر دو متر. 4- طبقه بدون اسم به قطر 88 سانتیمتر. 5-طبقه روی نهر به قطر یک متر. 6- طبقه بدون اسم به قطر 76 سانتیمتر تا یک متر. 7- طبقه لازیس به قطر یک متر الی 14 متر. 8- طبقه لازیس به قطر 75 سانتی متر. 9- طبقه بدون اسم به قطر یک متر. 10- طبقه بدون اسم به قطر یک متر. چهار طبقه دیگر دنباله این طبقات واقع شده و اسامی آنها به قرار ذیل است : احمدی ، اسدی ، شوراب که خود دو طبقه است. معادن شمشک دارای اهمیت زیاد و جنس زغال آن خوب است و آن را بطریق علمی استخراج می کنند و زغال آن در شهر تهران به مصرف سوخت و کارخانه ها می رسد. ( از جغرافیای اقتصادی کیهان ).

فرهنگ فارسی

دهی جزو دهستان رود بار قصران بخش افجه شهرستان تهران ( استان مرکزی ) در ۳۳ کلیومتری شمال غربی افجه و انتهای راه شوسه تهران به شمشک . کوهستانی و سرد سیر است و حدود ۱۴۶۵ تن جمعیت دارد . محصول غلات شغل اهالی کشاورزی و کارگری در معدن زغال سنگ است . در شمشک چند معدن مهم زغال سنگ وجود دارد که تا این اواخر حدود ۱۲٠٠ کارگر در آنها باستخراج زغال مشعول بودند.
به لغت زند کنجد

گویش مازنی

/shamshek/ از آبادی های شهرستان کردکوی - از آبادی های منطقه ی قصران

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] شُمشک نوعی کفش بغدادی است که برخی گفته اند معرب چشمک در فارسی است.از آن در باب صلات و حج سخن گفته اند.
واژه شُمشک در لغت عرب نیامده است. از برخی، تعریف آن به کفش بغدادی نقل شده است. بعضی گفته اند: شمشک معرب «چَشمک» فارسی است که نوعی کفش می باشد.
احکام شمشک
حکم نمازگزاردن با شمشک
۱. ↑ طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۲، ص۵۴۲.
...

پیشنهاد کاربران

شمشک یا şemşek به زبان ترکی، بیشتر ترکی استانبولی استفاده میشه ( رعد و برق ) حال اینکه شمشک خودمون شمشک و دیزین و میگم. باید دید آیا اون منطقه هم همین معنا رو میده ؟
شمشک لغت آذری و ترکی است و به باران سرد همراه باد تند گفته می شود. به عبارتی سرما و باد چاشنی باران رگباری شده باشه بطوری بارش باران بصورت اریب باشد
شمشک روستایی طبری نشین و طبری زبان در شمال تهران میباشد.
شم به مانای سرد که در واژگان شمیران، شمیلان ، سمیرم و . . . بکاررفته است و شک نیز در چم گمان و بی گمان است. به راستی و بی گمان سرد
در ترکی یعنی رعد
لطفا در مورد ریشه اسامی کسی ابراز ونظر دهد که به زبان آن محل وتاریخچه آنجا مسلط باشد . مثلا در قاجار بعضی اسامی بدین شرح است. دلیچای :روخانه طغیانگر . کهریزک:قنات کوچک. دوشان تپه:تپه خرگوشی. گلندوک: محلی
...
[مشاهده متن کامل]
که دیو عبور میکند. شمشک:رعد. قزل قلعه: قلعه سرخه. قزل حصار:حصار قرمزرنگ. داشلو برون: دماغه سنگی. آق قلا:قلعه ی سفید. پش قارداش: پنج برادران. شیری سو: آب شیرین. آق بابا:کرکس. طارم: کشاورزی. قزل اوزن:طلای شناور ( قرمز شناور ) . ایل گولی: برکه ی ایل. سورتمه:سراندن و . . . .

بپرس