شمذ
لغت نامه دهخدا
شمذ. [ ش َ م َ ] ( اِ ) شمد. نان سفید. ( ناظم الاطباء ). نان سفیدنیکو و به عربی خبز. ( از برهان ). رجوع به شمد شود. || لاجوردرنگ. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ).
شمذ. [ ش ُم ْم َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ شامذ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به شامذ شود.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید