شمانیدن

لغت نامه دهخدا

شمانیدن. [ ش َ دَ ] ( مص ) آشفتن. اضطراب کردن. پریشان کردن. حیران کردن. آشفته کردن. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ) ( از انجمن آرا ) ( آنندراج ). || پریشان شدن. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ). || بیهوش شدن. ( ناظم الاطباء ). || بیهوش گشتن. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ). || ترسانیدن. ( ناظم الاطباء ) ( ازبرهان ) ( از انجمن آرا ). || نفس نفس زنان گردیدن از تشنگی و دم بدم نفس کشیدن از تشنگی. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ). تاسه. به شماره افتادن نفس. بهر.

فرهنگ معین

(شَ دَ ) (مص م . ) ۱ - به بانگ و غریو داشتن . ۲ - رماندن . ۳ - آشفته کردن . ۴ - پریشان ساختن .

فرهنگ عمید

۱. آشفته کردن، پریشان ساختن.
۲. رمانیدن.
۳. ترسانیدن.

پیشنهاد کاربران

بپرس