شمالی دهستانی
لغت نامه دهخدا
ای شمالی گرم تو نستایی
چون منی ناستوده کی ماند
ابر اگر پیش آفتاب آید
نور او نانموده کی ماند.
ابیات زیر ازیکی از قصاید اوست :
لشکر کشید باد صبا سوی بوستان
شد باغ و بوستان همه چون روی دوستان
پر مشک و عنبر است همه دشت و کوهسار
پر زر و گوهر است همه باغ و بوستان
چون روی دوست شاخ شکوفه ست و یاسمن
چون زلف یار شکل بنفشه ست و ضیمران.
( از فرهنگ سخنوران و مجمع الفصحاء ج 1 ص 309 ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید