شمال از شمال غربی

پیشنهاد کاربران

شمال از شمال غربی ( به انگلیسی: North by Northwest ) فیلمی آمریکایی در ژانر فیلم جاسوسی دلهره آور محصول ۱۹۵۹ است که توسط آلفرد هیچکاک کارگردانی شد.
هیچکاک اغلب به روزنامه نگاران درباره ایده ای می گفت که در آن کری گرانت داخل بینی آبراهام لینکلن ( کوه راشمور ) پنهان شده و هنگام عطسه او، از بینی مجسمه بیرون می افتد!
...
[مشاهده متن کامل]

هیچکاک می گفت که این فیلم را می توان The Man in Lincoln's Nose ( مردی در بینی لینکلن ) نامید . هیچکاک روی این ایده پافشاری کرد و در پی فیلمنامه نویسی مناسب برای گسترش آن بود. شخصیت اصلیِ فروشندهٔ دوره گرد، برای جیمز استوارت مناسب بود، اما لیمن آن را به یک مدیر آژانس تبلیغاتی در خیابان مدیسون تغییر داد، سمتی که خودش پیشتر آن را داشت.
در زندگی نامه هیچکاک به قلم جان راسل تیلور در سال 1978 ( هیچک: زندگی و زمانه آلفرد هیچکاک ) نوشته شده که که داستان پس از طلسم گیر افتادن نویسنده در طول فیلم نامه نویسی یک پروژه سینمایی دیگر آغاز شده است:
آلفرد هیچکاک پذیرفته بود که فیلمی با ام جی ام کار کند و آنها روی اقتباسی از رمان «خرده پاره های کشتی ماری دیر» از هاموند اینز به توافق رسیده بودند. آهنگساز برنارد هرمن پیشنهاد داده بود که هیچکاک با دوستش ارنست لمان هم کار کند. بعد از چند هفته، لمان درخواست کناررفتن از پروژه را داد چون نمی دانست با ایده هیچکاک باید چه کار کند. هیچکاک می گوید که حالا که با هم خوب هستند، بهتر است داستان دیگری را سرهم کنند. لمان می گوید که می خواهد بهترین فیلم هیچکاک را بنویسد. هیچکاک لحظه ای فکر می کند و می گوید همیشه می خواسته یک صحنه تعقیب و گریز را در کوه راشمور طراحی کند. لمان و هیچکاک سپس ایده های دیگری را به زبان آوردند: قتلی در مقر سازمان ملل متحد، قتلی در یک کارخانه خودروسازی در دیترویت، اوج ماجرا در آلاسکا. در نهایت روی ایده قتل در مقر سازمان ملل برای ابتدای فیلم و تعقیب و گریز در راشمور برای انتهای فیلم به توافق رسیدند. برای هسته فیلم، هیچکاک روزنامه نگاری را به یاد آورد که ایده ای از جاسوسانی داشت که با هلق یک مأمور اطلاعاتی ساختگی، برای خودشان سپر بلا درست می کنند. هیچکاک به این فکر می کرد که شاید بشود آن مأمور ساختگی با قهرمان فیلم اشتباه گرفته شود. ایده آن روزنامه نگار را ۱۰٫۰۰۰ دلار از وی خریدند.
وجه تسمیهٔ عنوانِ فیلم تا مدت ها مورد بحث بود. برخی می گفتند علاوه بر محلی که نقطهٔ اوج داستان در آن جا اتفاق می افتد، اشاره ای نیز به قطعه ای از نمایش نامهٔ هملت اثر ویلیام شکسپیر دارد: «به هنگام وزش باد جنوبی، خوب و بد را از هم بازمی شناسم، جنون من تنها در هنگامیست که باد از شمال - شمال غربی می وزد. »

شمال از شمال غربیشمال از شمال غربی
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/شمال_از_شمال_غربی

بپرس