شلوغی
/Soluqi/
مترادف شلوغی: ازدحام، جاروجنجال
متضاد شلوغی: سکوت
برابر پارسی: انبوهی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
۲. ازدحام.
واژه نامه بختیاریکا
سَی سُهاو خونه نَیشنَهدِن؛ سر سا بستِن
مترادف ها
شلوغی، کیک کوچک شبیه حلقه، درهم امیختگی
اشفتگی، هرج و مرج، شلوغی، بی نظمی کامل
هرج و مرج، اغتشاش، سخن پر قیل و قال، شلوغی، بنای شگرف، طرح خیالی
اجتماع، گروه، جمعیت، شلوغی، ازدحام، جماعت، انبوه مردم
جنبش، تقلا، کوشش، شلوغی، تکاپو، تلاش، های و هوی
شلوغی، رسوایی، سر و صدا
هیاهو، شلوغی، ازدحام
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
ازدحام . . هیاهو . . قلقله. .
شلوغی در زبان آذری " باساباس "
ازدحام