فرهنگ فارسی
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
زینت دادن، بر هم زدن، شلوغ کردن، زیاد بار کردن، واژگون ساختن، سرنگون کردن، مضمحل کردن
شلوغ کردن
شلوغ کردن، تقلا یا کشمکش کردن، تکاپو کردن
متراکم کردن، بستن، مسدود کردن، شلوغ کردن، منقبض کردن، چپاندن، فرو کردن، گنجاندن، پارازیت دادن
فارسی به عربی
( شلوغ کردن(با امد و شد زیاد ) ) مربی