لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
زدن، چیدن، سرشاخه زدن، با تنبلی حرکت کردن، هرس کردن، شلنگ برداشتن، شاخه های خشک را زدن، دست یا پای کسی را بریدن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
داستان سگ ولگرد صادق هدایت: با تمام قوا دنبال اتومبیل شلنگ بر میداشت و بسرعت میدوید.
یعنی با قدم های بلند دویدن.
یعنی با قدم های بلند دویدن.
توی کتاب مزرعۀ حیوانات آمده �و در هوا شلنگ برداشتن� ، که گویا حالت دویدن با قدمهای بلند و همزمان پریدن سوی هوا از فرط خوشحالی ست.