شلف

/Salf/

لغت نامه دهخدا

شلف. [ ش َ ] ( ص ، اِ ) زن فاحشه و بدکار. ( از برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( غیاث ). زن بدکار و همانا شلفیه از این مأخوذ است. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). زن بدکار و فاحشه. روسپی. ( فرهنگ جهانگیری ) :
ریش تو در کشاکش آن گنده پیر شلف
سبلت به دست آن جلب کس فروش شنگ.
سوزنی.
آنکه ز حمدان خوشگوار و لطیفش
کنده و شلف آرزو برند و خرانبار.
سوزنی.
|| مصاحب بد و اوباش. ( ناظم الاطباء ).

شلف. [ ش َ ل ِ ] ( اِخ ) دهی است نزدیک تعز که تختگاه یمن است و در آن ده مسجدی است قدیم بنا کرده نبی ( ص ). ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) زن بد کاره فاحشه .

فرهنگ معین

(شَ لْ ) (ص . ) زن بدکاره ، فاحشه .

فرهنگ عمید

زن بدکار، فاحشه.

گویش مازنی

/shelf/ خمیده – درخت خمیده

دانشنامه عمومی

شلف ( به عربی: الشلف ) یک شهر در الجزایر است که در استان الشلف واقع شده است. [ ۲] شلف ۱۷۸٬۶۱۶ نفر جمعیت دارد و ۱۱۴ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
عکس شلفعکس شلفعکس شلفعکس شلف
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس