شلخ
لغت نامه دهخدا
شلخ. [ ش َ ] ( ع مص ) پاره کردن چیزی به شمشیر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
شلخ. [ ] ( اِ ) یا شلج. تخم انجبار است. ( تحفه حکیم مؤمن ) ( فهرست مخزن الادویه ). رجوع به انجبار شود.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید