شلار
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد کاربران
شلار زبان محلی شلیته دامن بلند را گویند
شلار زبان محلی شلیته همان دامن بلند
شِلار: عرض اندام، خودنمایی، جلوه گری.
نمونه: به هر بهانه ای در آمدوشد بود وشلار می داد. ( کلیدر، ج۶، ص۱۸۳۵ )
محمدجعفر نقوی
نمونه: به هر بهانه ای در آمدوشد بود وشلار می داد. ( کلیدر، ج۶، ص۱۸۳۵ )
محمدجعفر نقوی
ادعا در کاری داشتن . خودنمایی. به زبان امروزی کلاس گذاشتن. . چنانکه در روزگار سپری شده مردم سالخورده اثر محمود دولت آمده است:
آن سالها فصل شکوفایی و شلار دادن ارباب ها بود
آن سالها فصل شکوفایی و شلار دادن ارباب ها بود
در سیستان به دوختن با کوک های بلند گویند شلار .
شلار/ sh'lar : جلوه فروشی، نمایش خود، خود نمایی ( شلار دادن=خودنمایی کردن )
زبانزد:
نمی تواند شلار بدهد.
کلیدر
محمود دولت آبادی
زبانزد:
نمی تواند شلار بدهد.
کلیدر
محمود دولت آبادی
علاف بودن، راه رفتن بی خود و بی جهت
دروغ، خالی بندی
به هم ریخته