شلاب
/SolAb/
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
گویش مازنی
پیشنهاد کاربران
در گویش گالشی طبری شِلاب ( shelab ) یعنی آب مملوک از یخ یا همان یخ در بهشت یا آبی که نزدیک به یخ بستن است
شلاب: [ اصطلاح در تداول عامه ]شُل آب ، آب گل آلود ، برف مخلوط با گل و لای، باران سخت. برف گل آلود.
( ( شیرین جلوتر می رفت . "راه بیا واین قدر غر نزن . دو مثقال برف و شلاب آدم نکشته یاد گرمای تابستان بیفت و شکر کن. " ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 38. ) )
( ( شیرین جلوتر می رفت . "راه بیا واین قدر غر نزن . دو مثقال برف و شلاب آدم نکشته یاد گرمای تابستان بیفت و شکر کن. " ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 38. ) )
در زبان مازنی به� باران تند� گفته می شود .
شُل آب ، در گویش لُری یعنی آب گل آلود ( شلو )