شقیر
لغت نامه دهخدا
شقیر. [ ش َ ] ( اِخ ) اصبرافندی. او راست : تربیة دودالقز ( پرورش کرم ابریشم ) چ لبنان 1899 م. ( از معجم المطبوعات مصر ).
شقیر. [ ش َ ] ( اِخ ) سعیدافندی. او راست : 1- التقدم الذاتی فی الطریقة الشتکدیة. چ 1899 م. 2- طیب العرف فی فن الصرف چ بیروت 1888 م. ( از معجم المطبوعات مصر ).
شقیر. [ ش ُ ق َ ] ( اِخ ) شاکربن مغامس بن محفوظبن صالح شقیر لبنانی شویفاتی. به سال 1850 م. در شویفات بدنیا آمد. وی شاعری خوش ذوق و بلندطبع بود و در تألیف دایرةالمعارف بستانی و همچنین با اکثر جراید سوریه همکاری کرد و در سال 1895 م. به مصر آمد و مجله «الکنانة» را تأسیس و منتشر کرد ولی پس از انتشار ده شماره آنرا تعطیل کرد زیرا هوای مصر با مزاج وی سازگار نیامد. سرانجام در سال 1896 م. درگذشت. او راست : 1- آثارالامم. 2- اسالیب العرب فی صناعةالانشاء. 3- اطوارالانسان فی ادوارالزمان. 4- الذهب الابریز فی مدح السلطان عبدالعزیز. 5- فنون الشعر چ 1891 م. 6- لسان غض البیان فی انتقاد اللغة العصریة. 7- مجاهل افریقیة. 8- مصباح الافکار فی نظم الاشعار. 9- ملخص السیاحات الکبری. 10- منتخبات الاشعار. 11- المطربات ، شامل مشهورترین داستانها و لطیف ترین حکایتها و ظریفترین نوادر. ( از معجم المطبوعات مصر ). و رجوع به همین مأخذ شود.
شقیر. [ش ُ ق َ ] ( اِخ ) نعوم بک ، از خانواده شقیر و از مردم شویفات است. تحصیلات خود را در دانشگاه آمریکایی بیروت بپایان رسانید و سپس بمصر آمد و در حکومت سودان به خدمت پرداخت و در ارتش سودان به مقامات بلندی نایل آمد. بسال 1922 م. در قاهره درگذشت. او راست : 1- امثال العوام فی مصر و السودان و الشام. 2- تاریخ السودان القدیم والحدیث و جغرافیة. 3- تاریخ سینا، با خلاصه تاریخ مصر و شام و عراق و جزیرةالعرب چ 1916 م. ( از معجم المطبوعات مصر ). و رجوع به همین مأخذ شود.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید