شقان

لغت نامه دهخدا

شقان. [ ش َق ْ قا ] ( اِخ ) نام کوهی در حدود جاجرم خراسان و در آن کوه شکافیست از آنجا آبی بمقدار دو آسیاگردان بیرون میریزد و وجه تسمیه آن بدان سبب است ، و در آن غاری است که هر که سر در آنجا برد از عفونت ابخره رنجور شود. ( از نزهةالقلوب ج 3 ص 198 ). گویند ناحیه ای است که در آن دو کوه است و از هر کوهی چشمه ای جاری است و بدان سبب شقان نامیده اند. ( از لباب الانساب ).

شقان. [ ش ُ] ( اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش اسفراین شهرستان بجنورد واقع در شمال باختری اسفراین. موقع طبیعی کوهستانی معتدل. آب مزروعی بیشتر آبادی از چشمه سار و رودخانه محلی است. محصول عمده آن غلات آبی و دیمی و انواع میوه و انگور است. دارای 43 ده و جمعیتی در حدود 8195 تن است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ). و رجوع به نزهةالقلوب ج 3 ص 150 و تاریخ غازانی ص 37 شود.

شقان. [ ش ُ ] ( اِخ ) قصبه مرکز دهستان شقان بخش اسفراین شهرستان بجنورد. سکنه آن 1370 تن. آب از چشمه و قنات است. محصول عمده غلات و میوه. راه ماشین رو دارد. دبستان و 40 باب دکان دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

فرهنگ فارسی

۱ - یکی از دهستانهای بخش اسفراین شهرستان بجنورد واقع در شمال غربی اسفراینکوهستانیهوا معتدل آب مزروعی از چشمه سار و رودخانه محلی تامین میشود . محصول عمده غلات آبی و دیمیو انواع میوه

پیشنهاد کاربران

بپرس